تاریخ مقدونیه
مقدونیه سرزمینی در شبه جزیره بالکان و شمال یونان و جنوب شرق اروپا، سرزمینی که اگر چه پیشینه تاریخی دارد و نیز تاریخ مقدونیه با تاریخ باستانی کشورمان ارتباط تنگاتنگی دارد، اما از سال ۱۹۹۱ به عنوان کشوری مستقل شناخته شد و از یوگسلاوی سابق مستقل شد. شهر اسکوپیه پایتخت آن است و بیش از ۲۵۰۰۰۰۰ تن جمعیت را در مساحتی حدود ۲۵۷۱۳ کیلومتر مربع جای داده است.
این کشور تازه استقلال یافته در دهه های اخیر مثل چند کشور دیگر این منطقه حاصل تجزیه یوگسلاوی سابق است و پس از گذشت سه دهه از ظهور در عرصه جهانی هنوز با معضلات اقتصادی و اجتماعی از جمله بیکاری دست به گریبان است و برای رهایی از این مساله همه تلاش خود را بکار بسته تا با عضویت در اتحادیه اروپا از فشار ناشی از بحران های موجود کم کند. در این بخش الی گشت شما را به سفر به تاریخ مقدونیه فرامی خواند تا با گذشته این سرزمین آشنا شوید.
تاریخ مقدونیه از هزاره های دور تا عصر جدید
مطالب مرتبط: تایم لپس دیدنی از شهر سالونیک آشنایی با طبیعت شگفت انگیز بالکان
طبق نظر تاریخ نویسان تاریخ مقدونیه و باستان شناسان، آثاری از وجود انسان در دوران پارینه سنگی در این سرزمین شناخته شده و تاریخ نگاران قدمت آن را تا ۹۰۰۰ سال می دانند. همچنین از میانه دوره نوسنگی هم آثاری از سفالینه های سرخ و سفالگری در بخش غربی مقدونیه کشف شده است. از این هزاره ها و دوره های پارینه سنگی و نوسنگی که بگذریم به مقدونیه باستان می رسیم که پادشاهی مقدونیه گسترش یافت و تاریخ مقدونیه وارد مرحله دیگری شد.
در دوره باستان سرزمین مقدونیه شامل بخش هایی مثل ایلیریا و تراکیه بود و در آن دوران با این موقعیت جغرافیایی شناخته می شد. در همین دوره پادشاهیهایی مثل مقدونیه، پلاگونیا، پیئونیا، داردانیا و سایر مستعمره های جنوب ایالات متحده یونانی هم در این منطقه بودند. اما پیش از اینکه مقدونیه باستان به عنوان یک سرزمین شناخته شود بریگزها قسمت هایی از نواحی جنوب مقدونیه را تحت اشغال خود داشتند حال اینکه قسمت غرب این سرزمین در تصرف قبایل ایلیریان و ساکنان مقدونی بود.
اسکندر و گسترش قلمرو
طبیعتا تنش و جنگ و درگیری هم بین مقدونیها و ایلیری ها بصورت پیوسته وجود داشت و تاریخ نگاران تاریخ مقدونیه بر این باورند که بریگزها مقدونی ها را در این جنگ ها یاری می کردند. در دوره یونان باستان مرزهای پایونیا شامل تمام دره رودخانه واردار و نواحی پیرامون آن در قسمت شمال یونان و قسمتی از جمهوری مقدونیه امروزی و همچنین ناحیه کوچکی از غرب بلغارستان بود. پادشاهی مقدونیه در دوران باستان در ۵۰۰ سال قبل از میلاد پایه گذاری شد و بستر جغرافیایی این پادشاهی در دامنه های جنوبی کوه المپ در مقدونیه بود که و به رودخانه هالیکمون نیز راه داشت.
حتما چیزهایی درباره جنگ های ایران هخامنشی با پادشاهی مقدونی ها شنیده اید، و اینکه دولت مقتدر و جهانگشای هخامنشیان در طی جنگ های زیادی که با پادشاهی مقدونی داشت تلاش زیادی برای تصرف این سرزمین داشت ولی بعد از نبرد سرنوشت ساز پلاته در تاریخ مقدونیه، مقدونیها به آزادی کامل دست یافتند. فیلیپ دوم و همچنین اسکندر مقدونی (همه ما ایرانیان ذهنیت ناخوشایندی از این شخصیت تاریخی داریم) با زور و اعمال قدرت قلمرو خود را توسعه دادند.
این شخصیت – اسکندر – سلطه جو و جهانگشا که فرصت چندانی هم برای جهانداری نیافت در همان مدت کم عمرش با فتح خاورمیانه و نابودی امپراتوری با عظمت هخامنشی تلاش زیادی کرد تا در سرزمین های تحت تصرف و اشغال خود تاثیرات عمیقی در همه ابعاد بگذارد اما خوشبختانه این تلاش چندان به ثمر نرسید.
بد نیست در اینجا به وضعیت روابط ایران و مقدنی اشاره ای داشته باشیم. پادشاهی مستقل مقدونیه در این دوران با امپراتوری هخامنشی همپیمان بود حال آنکه آتن و اسپارت در یونان شرایط دیگری داشتند. فیلیپ مقدونی در قرن ۴ پیش از میلاد با تصرف سرزمین های شمالی یونان به تاسیس ارتشی قدرتمند با سپاهیان فالانژ در تاریخ مقدونیه اقدام کرد.
او همچنین فیلسوفان نامدار و برجسته را به پایتخت کشورش دعوت کرد و درآنجا اسکان داد و با این کار برای پادشاهی خود و پایتختش شهرت و اعتباری در تاریخ مقدونیه کسب کرد. اما اردشیر سوم پادشاه هخامنشی با هوشمندی و اقدامات به موقع توسعه طلبی و زیاده خواهی فلیپ را متوقف کرد و مانع رشد و توسعه مقدونیه شد، ولی مرگ شاهنشاه به فیلیپ جرات و جسارت داده و او به شهرهای یونانی حمله کرده و این شهرها را به تسلیم و اطاعت خود واداشت.
فلیپ همچنین با سوء استفاده از ضعف سیاسی امپراتوری که بعد از مرگ اردشیر سوم در دولت بوجود آمده بود، به تحریک یونانیان با شعار آزادسازی شهرهای آنان از سلطه ایرانیان پرداخته و با این ترفند مردم شهرهای یونان را پشتیبان و حامی خود کرد. او که مثل پسرش اسکندر مرگ مرموزی داشت در این سودا و خیالات جهان را ترک کرد و پسر اقدامات نصف و نیمه پدر را به پایان رساند و آرزوی پدر را برای چیرگی و سلطه بر سراسر یونان جامه عمل پوشاند.
حملات اسکندرانه اسکندر و اسارت گرفتن و بردگی مردم شهرهای متصرفه و به آتش کشیدن شهرها، خود شرح مفصلی دارد که از آن می گذریم و خلاصه گونه می گوییم که این کشورگشای ناکام به آخرین شاهنشاه هخامنشی، داریوش سوم، اعلام جنگ کرد و بعد از شش سال جنگ امپراتوری ایران را مغلوب خود کرده و این سرزمین را فتح کرد.
سقوط دودمان هخامنشی و فتح پایتخت این امپراتوری بزرگ به دست این اسکندر یکی از تلخ ترین رخدادهای تاریخ کشورمان است. پس از مرگ زود هنگام اسکندر، بین ژنرالها و فرماندهان لشکریانش بر سر این قلمرو وسیع جنگ قدرت درگرفت و آنان میراث اسکندر را بین خود تقسیم کردند و در نتیجه حکومت هایی تازه بوجود آمد.
اما بعد از این رویدادها پادشاهی مقدونیه به کاساندر رسید و او تا زمان مرگش این سرزمین را تحت اختیار خود داشت. در این موقع که مقارن حدود سال ۲۹۷ قبل از میلاد بود مقدونیها دچار مشکلاتی بودند با این وجود هنوز اقتدار خود را به عنوان یکه تاز و قدرت برتر بالکان حفظ کرد و کاساندر پیروزمندانه و با موفقیت همه یورش ها و حملات سلتیکها به مقدونیه را دفع کرد.
حالا در دو سده مانده به میلاد مسیح قدرت روم رو با افزایش بود و رفته رفته حاکمیت و اقتدار مقدونی تحلیل یافته و پایان یافت. فیلیپ پنجم، پادشاه مقدونی در این دوران دو بار با رومیان وارد جنگ شد. اگرچه جنگ اول برای مقدونی ها موفقیت های نسبی در بر داشت اما جنگ دوم جز شکست حاصلی نداشت و فیلیپ پنجم به سختی شکست خورده و مغلوب رومیان شد. در جنگ سوم اما جانشین فلیپ، پرسئوس مقدونی، همچنان ادامه دهنده راه بود و برای پیروزی در جنگ شرکت کرد ولی عاقبت سرزمینی که روزی پادشاهش باعث سقوط پایتخت با عظمت ایرانیان شد و بنای باشکوه تخت جمشیدش را به آتش کشید خود به یک استان از امپراتوری روم تبدیل شد.
۱ نظرات