این یادداشت توسط هونوردارگان (Honor Dargan) که یک نویسنده بریتانیایی ساکن ژاپن محسوب می شود؛ برای یک مجموعه دنیای الهام بخش (A world of inspiration) نوشته شده است. وی در سال ۲۰۰۴ میلادی سفری به پوکت (Phuket) در تایلند داشته و از نزدیک شاهد فاجعه بزرگ سونامی و مرگ بیش از ۲۰۰ هزار نفر در این مناطق بود. وی در این یادداشت، تجربیات خود را از این رویداد، مردم بازمانده از سونامی و …. نوشته است.
مطالب مرتبط: یادداشتی الهام بخش در سفر به تایلند (بخش اول) در تایلند کدام جزایر را ببینیم؟
دقیقا نمی دانم چه مدت در این حال باقی مانده و چه شرایط دشواری را پشت سر گذاشتم که ناگهان با شنیدن صدای دوستم که از دور به سمت من آمده و نام مرا فریاد می زد، به خود آمدم. وی توانسته بود به همراه چند نفر دیگر به موقع از یک درخت نخل بالا رفته و جان خود را نجات دهد. خوشبختانه پیش از برگشت موج به سمت دریا، وی توانسته بود خود را به بالای یک پل دیگر رسانده و جانش را نجات دهد. ما وحشت زده و مضطرب به حرکت مان ادامه داده و یک پلیس به ما گفت که بهتر است به مناطق مرتفع تر برویم زیرا کسی نمی دانست که آیا امواج دیگری نیز در راه هستند یا نه؟ در ساعات بعدی آن روز و پس از گذراندن ساعاتی پر از وحشت و نا امیدی، با لطف و مهربانی فراموش نشدنی و بیش از حد مردم تایلند روبرو شدم که بدون هیچ چشمداشتی به ما کمک می کردند. ما در بالای تپه بودیم و هیچ چیزی در اختیار نداشتیم و مردم برای ما آب و سایر مایحتاجمان را آورده و به ما تسلی داده و از اخبار جدید برایمان می گفتند و این موضوع در حالی بود که بسیاری از آن ها زندگی، دار و ندار و برخی از دوستان و اقوامشان را از دست داده و خود نیازمند کمک و همدلی بودند.
مردمی که من آن ها را نمی شناختم به طور داوطلبانه موبایل های خود را در اختیار من قرار دادند تا به آشنایانم در دیگر کشورها زنگ زده و خبر سالم بودنم را به آن ها بدهم. آن ها حتی از ما هیچ پولی بابت این لطف بزرگ قبول نکرده و با وجود اینکه این کار برای آن ها هزینه های زیادی داشت، با کمال میل به افراد خارجی و گردشگران کمک می کردند.
هنوز بعد از گذشت سال ها از آن روز، قادر به توصیف مصیبت هایی که در برابر چشمان مان رخ داده بود نیستم اما به خوبی صبح روز بعد را که در بالای تپه چشم گشوده و از خواب بیدار شدم را به خاطر دارم. ما با تردید به سمت پائین حرکت کرده و به هتل رفتیم به امید این که چیزی برای خوردن پیدا کنیم که ناگهان شنیدم کسی ما را با نام صدا می کند، باور کردنی نبود اما مسوولان آژانس مسافرتی که روز پیش از آن برای سفر مادر دوستم بلیط گرفته و هتل رزرو کرده بودیم، به دنبال ما می گشتند تا پول ما را پس بدهند، مدیر آژانس گفت دیروز به هتل سرزده و دنبال ما می گشته و چون امکان سفر وجود ندارد باید پول ما را پس می داد! ما سعی کردیم تا پول را قبول نکرده و به آن ها گفتیم اشکالی ندارد. اما مدیر آژانس با اصرار پول را به ما بازگرداند. من هنوز هم از روح بزرگ و کارهای ارزشمند این مردم در مصیب آمیز ترین لحظات زندگیشان، شگفت زده هستم و فکر می کنم واقعا چه تعداد از مردم سایر مناطق جهان در چنین شرایطی، به این صورت عمل می کنند؟
روزی که ارزش زندگی را دریافتم
من هیچ گاه رفتار مردم دوست داشتنی تایلند را در این شرایط که زندگیشان مختل شده و مصیبت بزرگی به سرشان آمده بود را فراموش نمی کنم. به یاد داشته باشید که ما گردشگر بوده و تنها بابت این مصیبت بزرگ ترسیده بودیم. اما بسیاری از آن ها همه زندگی و خانه هایشان را از دست داده بودند. من این یادداشت را می نویسم تا مراتب سپاسگزاریم را از مردمی بزرگ که علی رغم شرایط بحرانی خود به ما کمک کردند، را اعلام کنم. برخی مواقع، واژه ها یاری نکرده و نمی دانم چطور می توانم احساساتم را نسبت به مردم تایلند ابراز کنم. سرانجام در آن روز دریافتم که زندگی تا چه حد ارزشمند است، بسیاری از اطرافیان من، نزدیکان و خانواده خود را از دست داده بودند، ما بسیار خوشبخت بودیم که همگی زنده مانده و سرانجام توانستیم راهی برای فرار پیدا کنیم. من از آن روز به بعد، هر روز بابت زنده بودنم شکرگزار هستم و فکر می کنم هر روز باید کار خوبی انجام داد حتی اگر همه چیز رو به راه نباشد، ما نباید در خوب بودن و کمک به دیگران تردید داشته باشیم.