سفرنامه ای خواندنی از تفلیس گرجستان
مانند هر فرد بی تجربه دیگری، من هم در آستانه سفر خود می خواستم تجربه و تاریخ منحصر به فرد خود را کشف کنم. پیش از شروع سفر به گرجستان، حسابی برنامه ریزی کردم.
امروزه پس از گذشت هشت سال از برنامه های مسافرتم، احساسم را در قالب این مقاله بیان می کنم. در حقیقت کسی دقیقا نمی دانست گرجستان به چه شکلی است و اطلاعات در این زمینه محدود بود.
مطالب مرتبط: کشف زیبایی های بی شمار تفلیس (بخش اول) کشف زیبایی های بی شمار تفلیس (بخش دوم)
چشم انداز شهری بی نهایت زیبا و فرصت های فراوان برای گشت و گذار
تفلیس، شهر کوچک و جمع و جوری است، البته در کل کشور گرجستان نیز کشور کوچکی محسوب می شود اما دیدنی ها و مناطق کشف نشده برای گشت و گذار در این شهر بسیار زیاد است. شهری کوچک و کم ارتفاع در ساحل دریای سیاه که در برابر قله های پوشیده از برف و مناسب برای اسکی قرار گرفته است. البته من در فصل پائیز به این کشور سفر کرده بودم و لباس های مناسبی برای دیدن مناطق کوهستانی با خود نبرده بودم در عوض بنای اصلی سفر خود را در گشت و گذار پایتخت قرار داده و دیدنی های آن را تماشا کردم. در خارج از شهر تفلیس، تاریخ و طبیعت با هم درآمیخته شده اند، من از میزبانم باچو (Bacho) درخواست کردم گوشه و کنار شهر را به من نشان دهد. او به آسانی این کار را انجام داده و محوطه های زیبای زیادی را به من نشان داد. یک روز ما برای پیاده روی به سمت صومعه دیوید گارخا (David Gareja) و نقوش صخره ای این منطقه رفتیم. این صومعه در فاصله چندساعتی از شهر تفلیس قرار داشته و ماشین ما در جاده تنها بود و در مسیری خاکی با سرعت حرکت می کرد و اطراف ما به گونه ای بود که گویی روی سطح ماه در حال راه رفتن هستیم. این صومعه بسیار زیبا است و یکی از به یاد ماندنی ترین خاطرات من در این سفر، لحظه ای بود که به اوج قله پشت صومعه رسیدیم. هوا در این محل سرد بوده و مرزهای آذربایجان نیز از دور پیدا بود. در افق دشت مسطح پهناوری به رنگ های قهوه ای و سبز دیده می شد. در همین هنگام که من غرق در تماشای چشم انداز باشکوه مناطق اطراف از فراز قله بودم، دو عقاب به سمت قله پرواز کرده و منظره ای شگفت انگیز خلق شد. عقاب ها فارغ از مرزهای انسانی و محدودیت های مصنوعی، به سمت شمال پرواز کرده و مرا در قله پشت سر خود باقی گذاشتند. لحظات زیبایی بود و ساعاتی پس از آن را ما به کوهنوردی و تماشای غارهای متعدد گذراندیم.
در روزهای بعدی ما چند کلیسای قرن ۴ میلادی را دیدیم که برخی از آن ها هنوز در حال استفاده بودند. این بناهای باستانی راویان و شاهدان خاموش قرن هایی طولانی و گذر حکومت ها و کشورهای متعددی در این منطقه بوده و همچنان باقی مانده اند. امروزه کشور گرجستان با سرعت زیادی به سمت آرامش و توسعه در حال حرکت بوده و در عین حال این کشور ارزش تاریخ خود را دانسته و تلاش می کند آن را برای نسل آینده حفظ کند.
جذابیت موسیقی؛ سنتی به قدمت چند قرن
پیش از این من با هیچ فرهنگی که تا این حد با موسیقی عجین باشد، برخورد نداشتم. هارمونی بسیار غنی و شناور در شئون مختلف به طوری که گاهی انسان فکر می کند این ملودی عمیق در هوای این کشور شناور است. در خیابان های گرجستان شما افرادی را مشاهده می کنید که در حال آوازه خوانی هستند و هدف آن ها از آوازه خوانی، دریافت پول نیست بلکه فقط به عشق موسیقی و خواندن، این کار را انجام می دهند.
آواز های چند صدایی در این کشور بسیار رایج بوده و از طرف یونسکو به عنوان یکی از میراث های فرهنگی ناملموس جهانی به ثبت رسیده است. من شهر تفلیس را در حین جشنواره سالانه فرهنگی این شهر با نام (Tbilisoba) مشاهده کردم. این فرصت مناسبی بود تا تاریخ اعجاب آور موسیقی و آوازه خوانی را در این کشور درک کرده و این جشنواره به من فرصت این را داد تا نمونه هایی از آواز، موسیقی و رقص محلی را مشاهده کنم. مردان در این مراسم سنتی تا ارتفاع غیر قابل تصوری به بالا پریده و بقیه شرکت کنندگان با هماهنگی خاصی در نوسان و حرکت هستند. در حقیقت این مراسم سنتی، بازگو کننده داستان های کهن، تاریخ و زندگی اجداد این مردم است. من بسیار خوش شانس بودم که توانستم یکی از طولانی ترین برنامه های این جشنواره را از نزدیک تماشا کنم. یکی از شرکت کنندگان در این مراسم به من یک نوع شیرینی محلی به نام (churchkhela) تعارف کرده و در مورد هر یک از بخش های جشنواره، برایم توضیحات کاملی ارائه داد. این محبت بی نظیر برای من فرصت مناسبی فراهم کرد تا این جشنواره را با استفاده از راهنمایی های یک فرد محلی تماشا کرده و دریابم که چگونه مردم هر منطقه ای در جهان از هنر برای حراست و نگهبانی از تاریخ و حفظ افسانه هایشان برای نسل های بعدی بهره می برند.