خاطرات خواندنی یک گردشگر در سفر به آفریقای جنوبی
کشور آفریقای جنوبی، جایی شگفت انگیز است و قطعا به یاد ماندنی ترین خاطرات هر فردی در سفر به این کشور رقم می خورد. در قسمت اول این نوشته راجع به سفرنامه ی فردی که به این کشور رفته و خاطرات خود را منتشر کرده صحبت کردیم. در این قسمت، به ادامه ی این سفرنامه می پردازیم. با الی گشت همراه باشید:
مطالب مرتبط: سفر به جنوبی ترین کشور قاره سیاه – قسمت اول ۸ دلیل برای سفر به آفریقای جنوبی
ما در محله های اطراف کمی چرخ زده و با محیط آشنا شدیم و سپس به یک خیابان اصلی و بلند رفتیم که در آن تعداد زیادی کافه و رستوران قرار داشت. در طول مسیر با تعدادی کلیسای زیبا و بناهای مربوط به دوره ویکتوریا رو به رو شدیم. اولین غذایی که در آفریقای جنوبی خوردیم، ماسالا دوسا (نوعی غذای سبک به شکل پن کیک که از آرد برنج تهیه شده بسیار نازک و در ابعاد یک بشقاب بزرگ است که لوله شده و در بین آن سیب زمینی پخته، ادویه جات و سبزیجات مختلفی قرار داده شده و با نوعی سس مخصوص و بسیار تند خورده می شود) بود که یک غذای هندی محسوب شده و غذای مورد علاقه ما در سفر به هند بود. در واقع این غذا را می توان یک غذای محلی در آفریقای جنوبی محسوب کرد چون در این کشور فرهنگ های مختلف و متنوعی وجود دارد. در اوایل سال ۱۶۰۰ میلادی نخستین گروه از بردگان از هند، اندونزی، مالزی و ماداگاسکار توسط هلندی ها به آفریقای جنوبی وارد شدند. در حدود ۴ قرن این مردم با بریتانیایی ها، هلندی ها، پرتقالی ها و سیاهپوستان بومی ترکیب شده و در این محل سکونت داشتند که گروه جمعیتی موسوم به coloured یا چند نژادی را تشکیل می دهند. به طور کلی ترکیب جمعیتی آفریقای جنوبی شامل ۸۰ درصد سیاهپوست، ۹ درصد سفیدپوست، ۲ درصد آسیایی و ۹ درصد چند نژادی است. این موضوع سبب شده تا در این کشور تنوع فرهنگی بسیار زیادی به وجود آمده و همچنین شاهد ۱۱ زبان رسمی باشیم.
از آن جایی که سفر ما به آفریقای جنوبی با فصل زمستان مقارن بود، روزها کوتاه تر شده و هوا در حدود ساعت ۶ عصر تاریک شده و تا ساعت ۸ شب هیچ چراغی در خیابان ها روشن نمی شد! این شرایط با ترکیه که هوا تا ساعت ۱۰ و نیم شب روشن بوده و خورشید ساعت ۵ صبح طلوع می کرد، بسیار متفاوت بود. البته هوا عالی بوده و حدود ۲۵ درجه بالای صفر بود، در این روز هوا صاف و آفتابی بوده و زمان خوبی برای رفتن به (Table Mountain) محسوب می شد. این قله ۱۰۸۶ متر ارتفاع دارد و ما با یک تله کابین به قله رسیدیم. کف این تله کابین ها قابل چرخش بوده و به این ترتیب می شد، نمایی ۳۶۰ درجه از شهر، کوهستان و محیط اطراف را تماشا کرد. چشم انداز مناطق اطراف از بالای کوه، بسیار فوق العاده بود و ما در بالای این قله کمی پیاده روی و گشت و گذار کرده و نمای شهر را تماشا کردیم.
بعد به محوطه بندرگاه موسوم به waterfront رفتیم و در طول مسیر با گروهی از کودکان برخورد کردیم که لباس های سنتی آفریقایی پوشیده و با طبل آهنگ زده و می رقصیدند. این موضوع بسیار جالب بود، آواز و موسیقی و رقص سنتی آفریقایی… چیزی که می تواند سبب شود تا ساعت ها برای تماشای آن توقف کنم. بعد به یک رستوران رفتیم که سوشی ارائه می کرد و شما با پرداخت ورودیه، هر چقدر که دوست داشتید می توانستید بخورید. نمی توانید تصور کنید که نیک تا چه حد هیجان زده بود!
پس از صرف غذا به پیاده روی خود ادامه داده و به بندرگاه زیبا رسیدیم. چقدر منظره این بندرگاه زیبا بود: کشتی های بزرگی که به اسکله بسته شده بودند، ساختمان های بزرگ و مجلل و رستوران هایی در کنار آب ، مسیر های پیاده روی سنگ فرش شده و خوک های آبی یا سیل های خزداری که در آب شنا می کردند. در این ساعت تنها سرهای آن ها از آب بیرون بود که ظاهر شده و سپس دوباره ناپدید می شدند اما افراد محلی به ما گفتند که در ساعات صبح آن ها به خشکی آمده و می توان از نزدیک این جانوران زیبا را تماشا کرد. به همین دلیل ما تصمیم گرفتیم تا یک بار دیگر و در ساعات صبح به این منطقه بازگردیم.
در ادامه مسیر با یک گروه نمایش سنتی در خیابان رو به رو شدیم که موسیقی می نواخته و از انواع سازها مانند طبل های بامگو، زایلوفون و ماراکاس یا جغجغه های سرخپوستی استفاده می کردند. نمی توانید تصور کنید که این نمایش تا چه حد زیبا و هیجان انگیز بوده و واقعا نمی توان با کلمات آن را توصیف کرد. همه چیز از ادوات موسیقی تا رقص های محلی از نوعی شادی و نشاط درونی حکایت می کرد.