سفر به وارنا
با الی گشت همراه باشید تا به مطالعه سفرنامه گردشگری به وارنا و نگاه او به این شهر دیدنی بنشینیم. در این سفرنامه او درباره این شهر و چند روزی که در آن بوده است با ما حرف میزند.
قبل از آنکه سفرنامهام به وارنا را شروع کنم بگذارید کمی از تاریخچه این شهر صحبت کنم. در قرن ششم قبل از میلاد دریانوردان یونانی از شهر میلتوس، در سواحل وارنا پهلو میگیرند و جذب آرامش و زیبایی این شهر میشوند. در آن زمان اقوام ترک در این شهر زندگی میکردند و یونانی ها طی نبردهای خود با آنها «ادسوس» را بنا نهادند. در شهر وارنا به علت گذشته غنی خود از عهد عتیق، قرون وسطی و دوران مدرن، فرهنگهای مختلفی به هم آمیختند. در حومهی این شهر حین حفاریهای باستان شناسان، قدیمیترین گنجینه طلای دنیا متعلق به هزاره چهارم قبل از میلاد کشف شد.
بیست و یکمین روز از مرداد ماه بود که سفرمان به وارنا معروف به شهر ماسههای طلایی شروع شد. شهر ساحلی وارنا از قدیمیترین شهرها در اروپا و سومین شهر بزرگ بلغارستان به حساب میآید.
مطالب مرتبط: وارنا سرزمین ماسههای طلائی شهر وارنا را با همهی زیباییهایش بشناسید
پرواز ما به وقت ساعت چهار بود و از آنجائیکه بلغارستان از نظر زمانی حدود یک ساعت و نیم از ما عقبتر است، پس از حدودا سه ساعت پرواز حوالی ساعت ۷ به وقت ایران به بلغارستان رسیدیم. مقصد ما بعد از تحویل چمدانها گلدن سندز بود، برای رسیدن به اینجا از شهر زیبای وارنا گذشتیم. هتلی که قرار بود در آن باشیم هتل هلیوس چهار ستاره نام داشت، از آنجائیکه برخی همسفران ایرانی با عدم پرداخت پول مینی بار باعث بی اعتمادی هتلداران به ایرانیها شده بودند یخچال هتلی که در آن بودیم مینی بار نداشت.
در اولین روز سفرمان با دیگر همسفرانمان جمع شدیم تا به صحبتهای راهنمای تور گوش دهیم. حوالی بعد از ظهر به دو مرکز خرید در وارنا رفتیم، اما چیز زیادی نخریدیم چرا که شنیده بودیم تنوع کالاها در بازارهای ساحلی بیشتر است.
از این مراکز خرید صابونها و محصولات آرایشی است که به محصولات گل رز معروف هستند خریدیم، بلغارستان به پرورش گل رز در دنیا معروف است و پیشنهاد میکنم اگر شما هم قصد سفر به آنجا را دارید حتما روغن طبیعی گل رز را بخرید، بسیار خوشبو است.
پس از گشتزنی در چند مرکز خرید به ساحل وارنا رفتیم، وقتی به ساحل رسیدم نمیتوانستم چیزی را که میبینم درک کنم، تا چشم کار میکرد ماسههای خوشرنگ طلایی پیش رویم بود، برای شروع سفر، آمدن به این ساحل فکر خیلی خوبی بود که یکی از دوستانم پیشنهاد داد. تا غروب آنجا بودیم و من چندین ورزش آبی را تجربه کردم. با رسیدن شب به یکی از رستورانهای ساحل رفتیم، جایتان خالی دلی از عزا در آوردیم.
در روز دوم سفر، با رسیدن صبح بین رفتن به ساحل و سافاری، تور سافاری را انتخاب کردیم. در این تور سه ساعته ما با جیپهای مخصوص سافاری در جنگل به دل جنگل زدیم. من کمی نگران بودم و از جیب سواری میترسیدم اما همان یک ربع اول ترسم از یاد رفت! با جیپها به تماشای جنگل، رودخانهها، آبشارها و طبیعت تماشایی آنجا رفتیم. هر یک ربع یک بار جیپها در جایی توقف میکردند و میتوانستیم از عسل و محصولات طبیعی بومیهای وارنا خریداری کنیم. کم کم گرسنهامان شده بود، برای ناهار به یکی از رستورانهای محلی منطقه رفتیم. ناهار آن روز را فراموش نمیکنم، در یک منطقهی خوش آب و هوا کنار مردمان محلی وارنا! با رسیدن شب به یک رستوران ساحلی رفتیم، چه شبی سرزندهای بود. در کنار ساحل با هوایی عالی شام را صرف کردیم. من و دوستانم تا حوالی نصف شب کنار ساحل نشستیم و پیش روی دریا حرفها زدیم.
در روز سوم سفرمان با یک تور یک روزه به تماشای باغهای شهر دوبروژا و خانهای روستایی رفتیم. با ورود ما به آن خانه مردمی با لباسهای محلی و آواز با نان محلی و نمک و ادویه به استقبالمان آمدند. این استقبال میان بلغاریها مرسوم است. ناهار را که صرف کردیم، با کشتی حوالی یک ساعت روی رودخانه دانوب گشتزنی کردیم.
چهارمین روز سفرمان بود که به تماشای شهر nesebar رفتیم. این شهر قدیمی یکی از آثار ثبت شده جهانی در یونسکو است. در این شهر با کلیساهای قدیمی که به قرن ۱۳ میلادی بازمیگشت روبرو شدیم. شهر جالبی بود، وقتی در آن قدم میزدم انگار در عصر یونانیها و رومیها راه میرفتم. شهر پر از مغازهها، کوچههای باریک و ساختمانهای قدیمی بود که همگی به دوران بیزانس، رومیها و یونانیها بازمیگشت.
روز پنجم از صبح تا حوالی بعد از ظهر در ساحل طلائی وارنا، از آرامش ساحل و ماسههای طلایی لذت بردیم. حوالی بعد از ظهر با یک کشتی که شبیه کشتی پینتا ماریا کریستف کلمپ بود به روی خلیج وارنا رفتیم. چقدر در آن کشتی به ما خوش گذشت، وقتی فهمیدم داریم به ساحل برمیگردیم، کمی ناراحت شدم، اگر میشد برای بار دوم به روی آن کشتی میرفتم. کارکنان کشتی در انتهای سفر به هر یک از ما یک کلاه دزدان دریایی هدیه دادند. با صدای توپ و باروت حمله دزدان دریایی نیز حسابی ما را یاد جو دزدان دریایی انداختند.
آخرین روز سفرمان یک گشت نیم روزه به بالچیک، تفرجگاهی در شمال ساحل دریای سیاه داشتیم. این منطقه در قرن ۵ قبل از میلاد اقامتگاه ییلاقی برای ملکه رومانی بوده است. عمارت زیبایی بود، معماری ترکیبی از سبکهای شرقی و اروپایی، کمی متفاوت از فضاهای قبلی بود که دیده بودم. باغهای سرسبز با گیاهان کمیابی را در خود جا داده بود. همانطور که در باغ قدم میزدم چشمم به طاقدیسهای آبشارها، آبنماها و گلهای عجیب افتاد. گشت لذبخشی بود. مقصد بعدی ما از آنجا کالیاکرا بود که چشمانداز زیبایی داشت، در انتها پس از صرف شام برای جمعکردن وسایلمان به هتل بازگشتیم.