جزیره ستوان کثیری
وقتی برای سفر به سمت مرز جلفا رفته و در جاده کلیسای سنت استپانوس قرار می گیرید از هر کسی حتی مرزبانان و یا مردم بومی در مورد جزیره ستوان کثیری بپرسید هیچ کس اطلاعی از آن نداشته و گویی تاکنون همچنین نامی به گوششان نخورده است. زمانی که داستان این فرد و جزیره ای که به نام او است را برایشان توضیح می دهید طوری به شما گوش می دهند که انگار برایشان افسانه ای تعریف می کنید. شاید شما هم همانند خیلی از این افراد مطالب زیادی را در مورد این جزیره کوچک ندانید پس با هم در الی گشت در مورد آن بیشتر خواهیم دانست.
تاریخچه جزیره ستوان کثیری
مطالب مرتبط: جزایر زیبای جنوب ایران بهترین جزایر استانبول برای تفریحات ساحلی کدامند؟ آشنایی با جزیره خارکو اثر ملی جنوب ایران
ششم مهرماه سال ۱۳۳۴ زمانی بود که هیئات های عالی رتبه ای از ایران و شوروی برای تعیین حدود مرزی در جلفا بر سر میز مذاکره نشستند و این ستوان کثیری دلاور با از خود گذشتگی بزرگی که داشت توانست بخشی از خاک این کشور را باز گرداند. همه چیز به بعد از جنگ جهانی دوم باز می گردد و زمانی که نیروهای نظامی روس از مناطق اشغال شده شمالی کشورمان خارج شدند. نظامیان روس با توجه به گرایش ایران در زمان جنگ جهانی دوم که نامحسوس طرفدار آلمانی ها بودند، مدت های طولانی با مرزبانان شمالی کشور درگیری و نزاع داشتند. در کنار اینکه برخی از مناطق مرزی همچنان در اشغال روس ها قرار دارد اما چوپانان و مرزنشینان آن زمان نیز گاها از این تجاوز و قتل عام در امان نبودند و گاهی پیش آمده بود که چوپانی برای چراندن گوسفند های خود به یکی از این جزایر رفته و جان و مال خود را از دست می داد. در آن زمان که حدود ۶۰ یا ۷۰ سال از آن می گذرد وضعیت همانند حالا نظم و نظامی نداشت. آن طرف رودخانه را قشون های روس و طرف دیگر ژاندارمری مرزبانی ایران قرار گرفته بود. گاهی روس ها به این طرف آمده و هر کاری که می خواستند انجام می دادند و به دلیل قدرت نظامی ای که داشتند کسی نمی توانست چیزی به آن ها بگوید و اگر هم شکایتی می شد کار به تیراندازی می کشید.
خاطرات گذشته از زبان پیرمرد محلی
به خاطرات پیرمرد های آن نواحی که گوش کنید متوجه خواهید شد که چگونه روس ها زورگویی می کردند. حتی یکی از آن ها می گوید وقتی گوسفندان را برای چرا به آن ناحیه برده بودم، دو عدد از گوسفندانم را روس ها با خود بردند و من به ژاندرمری شکایت کردم و آن ها نیز موضوع را به تبریز انتقال دادند اما نتیجه ای حاصل نشد. گویی در اصطلاح، زور مرزبانان ایران به روس ها نمی رسید. حتی پیش می آمد که برخی از مرزبانان ایرانی را به قتل رسانده اما کسی جرات نمی کرد که حرفی به آن ها بزند و یا حتی نزدیک ارس شود به طوری که انگار ایران بخشی از مستعمره آن ها است. سرانجام پس از چندین مورد سوء قصد به سربازان مرزی و حتی خلع سلاح آن ها و شکایت های بسیاری که در این خصوص از مردم محلی به ژاندارمری گردید، دولت وقت ایران طی مکاتباتی با شوروی تصمیم گرفتند تا کمیسیون مشترکی را برای تعیین حدود مرزی برگزار نمایند. این کمیسیون مشترک در سال ۱۳۳۲ در شهر آستارا برگزار شد تا بتوانند رود ارس و همچنین سایر نقاطی که بر سر آن ها اختلاف وجود دارد را برای تعیین مرزها و حدود اراضی هر کدام از دو کشور مشخص نمایند. تهیه نقشه ها و تعیین قواعد مشخص کردن حدود مرزی تقریبا ۲ سال به طول انجامید تا اینکه در سال ۱۳۳۴ هیئاتی عالی رتبه از هر دو کشور حاضر شدند تا برای تعیین نقاط مشخص شده توسط کمیسیون مشترک در نواحی مرزی اقدام نمایند.
جزیره های رودخانه ارس
رود ارس به عنوان خط اصلی جدا کننده مرز بین دو کشور قرار داشت اما خود رود نیز دارای قسمت هایی بود که می بایست بر سر مالکیت آن گفت و گو می شد. رودخانه ارس در برخی از قسمت های خود دو شاخه شده و جزیره های کوچکی را در میان خود ایجاد کرده است. تعداد این جزیره های کوچک در سراسر این رودخانه به بیش از ۸۰۰ عدد می رسد که آن ها را با شماره گذاری شناسایی می کنند. در مورد این جزایر کوچک نیز در کمیسیون مشترک صحبت شد و نتیجه بر آن بود که در مکان هایی که رود دو شاخه می گردد شعبه عمیق تر به عنوان نقطه صفر مرزی در نظر گرفته شده و جزیره آن میان و شعبه فرعی رود جزء خاک کشور مقابل باشد. بر همین اساس تعیین مرز دو کشور پیش رفته تا اینکه در ۵ کیلومتری جلفا از طرف کلیسای وانت سنت استپانوس موضوع به جزیره ۱۳۰ رسید که بزرگترین جزیره در رودخانه ارس می باشد. هیئات ایرانی و روسی بر سر این جزیره مناقشه داشتند و نمی توانستند به نظری مشترک برسند. هیئات روسی از یک طرف بر این اعتقاد بود که بخش عمیق رودخانه نزدیک خاک ایران بوده و جزیره شماره ۱۳۰ به همراه شاخه فرعی رود می بایست متعلق به روس ها باشد، در حالی که طرف ایرانی نیز از جانب خود اصرار داشت تا ثابت کند بخش عمیق رودخانه نزدیک مرز روس ها بوده و این جزیره می بایست متعلق به ایران باشد. این اختلاف بالا گرفته تا جایی که روس ها با لحن نامناسب به توهین و زخم زبان پرداخته و شکست های ایرانیان و از دست دادن مناطقی مثل قفقاز را برای آن ها یادآوری می کردند تا از این طریق با ایجاد احساس تحقیر طرف ایرانی را مجبور به قبول نظرشان کنند.
رشادت ستوان کثیری
رفتارهای تحقیر آمیز روس ها تا جایی پیش رفت که باعث به جوش آمدن خون سربازان ایرانی شد. یکی از این سربازان به نام ستوان نورالله کثیری بود که خونش از این برخورد روس ها به جوش آمده بود و تصمیم گرفت تا برای ثابت کردن حرفش و نشان دادن قدرتشان از رودخانه ارس عبور کرده و پرچم ایران را در جزیره شماره ۱۳۰ به اهتزاز در بیاورد. ستوان کثیری که از نقشه برداران لشگر تبریز بود اصرار داشت که شاخه رود ارس در سمت ایران عمق زیادی ندارد، با اینکه کثیری می دانست که ادعایش نادرست است برای اثبات آن سوار بر اسب شده و پرچم ایران را نیز همراه خود آورد تا آن را در جزیره ۱۳۰ برافراشته کند. اگر او می توانست با یک اسب از عرض رودخانه عبور کند مشخص می شد که عمق این بخش بسیار کم است. او خود را به آب زده و سعی کرد در عرض رودخانه حرکت نماید اما آب های خروشان ارس و همچنین گردابی که در آن قسمت ایجاد شده بود باعث شد تعادل ستوان کثیری بر هم خورده و به داخل آب افتد. سپهبد امان الله جهانبانی که در آن زمان در راس هیئات ایرانی برای تعیین مرزها قرار داشت این موضوع را در کتاب خود که به نام مرزهای ایران و شوروی می باشد آورده است. افسر نقشه بردار لشگر تبریز که حمله سپاهیان شوروی در شهریور ماه ۱۳۲۰ را با چشمان خود دیده بود بسیار بی باکانه به آب زد تا بخشی از خاک از دست رفته ایران را بازگرداند اما آب های خروشان او را به درون خود کشید. در همین هنگام سربازی قوی هیکل به نام صمد محمد اغلو برای نجات ستوان کثیری به درون آب پریده و پای افسر بی باک را که در رکاب اسب گیر کرده بود به وسیله چاقو آزاد می کند. هر دو آن ها به سوی جزیره شنا کرده و در آنجا پرچم ایران را برافراشته می کنند. روس ها که از دیدن این چنین دلاوری ایرانیان و به خطر انداختن جانشان شگفت زده شده بودند، قبول کردند که جزیره ۱۳۰ بخشی از خاک ایران باشد و ستوان کثیری توانست با رشادت خود بخشی از این خاک را باز پس بگیرد. به پاس تشکر از دلاوری که این افسر از خود انجام داده بود نام این جزیره را به نام او یعنی جزیره ستوان کثیری گذاشتند.
امروزه دیگر نام ستوان کثیری و رشادت های او شناخته شده نیست. حتی جوانان آن منطقه و محلی ها نیز داستان او را نمی دانند. به قول آن پیرمرد، بهتر بود مجسمه ای از ستوان کثیری در آن جزیره ساخته شود و یا نوشته ای در مورد جانفشانی او و توضیح اینکه چرا این جزیره به این نام است در نزدیکی مرز گذاشته شود. جزیره ۱۳۰ در همسایگی پاسگاه مرزبانی عباسی به نام جزیره ستوان کثیری نامگذاری شده است. حتی ممنوع بودن عکاسی از این جزیره بیش از پیش موجب فراموشی نام و یاد این وطن پرست گردیده و شاید امکان داشت که همانند ۳ ژاندارمی که در کنار پل آهنی دفن شده اند و ۴۸ ساعت در مقابل یورش روس ها مقاومت کرده اند یاد و خاطره ستوان کثیری نیز باقی بماند.
۵ نظرات
درود بر شما
زیبا نوشته اید و سخنتان که از دل برآمده نیک بر دل می نشیند.
افسوس که قهرمانان و دلاوران سرزمین خود را نمی شناسیم ولی سخت دلباخته دیگرانیم.
سپاس از درج مطالب فوق.
کاش بیشتر قدر وطن پرستان عزیزمان را می دانستیم. می بایست در آن جزیره ۱۳۰ مجسمه ی آن بزرگ مرد،ستوان کثیری در کنار پرچم کشورمان، برافراشته گردد.یادش تا ابد گرامی.
سلام بر مردم کلهر ایران زمین
علیرضا خسروی کلهر
از اسلام آبادغرب
درود بر وطن پرستان واقعی
درود بر میهن پر افتخار