جاذبه های قونیه
ما ایرانی ها با روحیه لطیف، شاعرمنش، دوستدار گردش و سیر و سیاحتی که داریم از هر فرصتی برای خوش گذراندن و لذت بیشتر از زندگی استفاده می کنیم و چه خوب که این راه را برای ادامه زندگی و بهتر زیستن برگزیده ایم. فرض کنید برای رهایی از دغدغه های تمام ناشدنی زندگی می خواهید حالی به دل و صفایی به روح بدهید به شهری سفر می کنید که جاذبه های طبیعی و فرهنگی زیادی دارد حال اگر در میان جاذبه هایش، خانه ابدی یکی از مفاخر و شاعرانی باشد که با هر غزلش هزار خاطره دارید و از هر داستان مثنویش هزاران درس گرفته اید. چه شود! نور علی نور به معنی واقعی! دیگر چه می خواهید؟ می نشیند و دیوان را باز می کنید و « دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد» می خوانید و خود را از همه کس و همه چیز این دنیا برای لحظه ای وامی رهانید، خوشا به حالتان! بسیار هم خوب. اما حالا که تا اینجا آمدید بد نیست به جاهای دیگر شهر قونیه در کشور ترکیه هم سری بزنید. با الی گشت همراه باشید تا با هم گشتی در شهر بزنیم و از آرامگاه و دیگر جاذبه های قونیه دیدن کنیم.
خب طبیعی است که با مولانا جان شروع کنیم
مطالب مرتبط: مراسم بزرگداشت مولانا در قونیه خوردنی های قونیه ترکیه را بشناسیم
- آرامگاه و موزه جناب مولانا؛ مهم ترین مکان گردشگری قونیه از دید ما ایرانی ها می باشد. در این موزه سازهای موسیقی و تندیس های زیبایی را خواهید دید. راستی اینجا فراموش نکنید دیوان را که باز کردید یک غزل هم به یاد ما بخوانید.
- آرامگاه شمس؛ پیر و مراد مولانا، شمس تبریزی که خودش یکی از شعرای نامدار فارسی زبان است، در کنار شاگردش در این خاک آرمیده. در آرامگاه او نیز تابلوهای خطاطی شده از برخی اشعارش دیده می شود.
- شهرهای مخفی؛ یکی از دیدنی ترین آثار دیدنی قونیه شهرهای زیرزمینی باستانی است که زمانی پناهگاه و محل پنهان شدن در زمان جنگ بوده. این شهرهای زیرزمینی همانند شهرهای معمولی دارای کلیسا، انبار غذا، قبرستان، انبار آب و… می باشد. جالب است!
- کاخ سلجوقی، در دوره سلطان قلیچ ارسلان بنا شده و به وسیله سلطان علاءالدین کیقباد وسعت یافت. به آن کاخ علاءالدین هم می گویند.
- تپه علاءالدین قونیه، یک تپه مصنوعی یا به عبارتی پارکی در وسط شهر است مسجد قدیمی علاءالدین، بقایای یک کاخ قدیمی و کتیبه مرمری و بسیار کهن در آن موجود می باشد.
- موزه باستان شناسی قونیه، که آثاری از یونان و روم باستان گرفته تا دوران نوسنگی، عصر آهن و… را در خود جای داده، ظروف قدیمی، درهای خانه های قدیمی دوران فریقیان و تابوت های رومی را هم در این موزه ببینید.
- موزه اینچه مناره قونیه، آثار سنگی و چوبی را نمایش می دهد.
- مسجد جامع عزیزیه، مسجدی قدیمی با نقاشی و رنگ آمیزی سبکی منحصر بفردی از معماری.
- مسجد سلطان سلیم، این مسجد در کنار موزه مولانا قرار دارد. یکی از آثار زیبای معماری کلاسیک دوره عثمانی است.
- مقبره ی آتش باز ولی، که متعلق به آشپز و خدمتکار وفادار مولانا است.
نگاهی به تاریخ قونیه
خب، این ده جاذبه را در سفر به قونیه در خاطرتان باشد. اما بیایید کمی هم درباره نام قونیه و وجه تسمیه و تاریخ آن گفتگو کنیم. قونیه در منابع کهن به صورت ایکونیون، ایکونیوم و استانکونا آمدهاست. ایکونیون از کلمه ایکون به معنی شمایل گرفته شدهاست. در اساطیر یونان آمده که بر این شهر اژدهایی چیره شده بود و گهگاه به شهر حمله میکرد و گروهی از زنان و دختران را میبلعید. پرسیوس پسر ژوپیتر این اژدها را کشت و مردم شهر را از شر او رهاند. مردم شهر به پاس این رشادت، تصویر پرسیوس را به یکی از دروازههای شهر آویختند. شهر را به مناسبت آن به زبان یونانی ایکونیون یا شمایل میگفتند. همچنین ادعا شده مزار افلاطون در قونیه است.
قونیه در همان قرن اول هجری با اسلام آشنا شد درگیری ها در دوره امویان و عباسیان ابعاد و دامنه های وسیعی داشت که قونیه نیز از این کشمکش ها بی نصیب نمانده، مثل دیگر شهرهای آناتولی آسیب ها و خسارات بسیاری دید.
بعد از شکست رومانوس دیوجانوس از آلپ ارسلان سلجوقی در نبرد ملازگرد آسیای صغیر به دست مسلمانان افتاد و قونیه به سلیمان پسر قتلمش از خاندان سلجوقی سپرده شد. همچنین این شهر در تا قرن هشتم هجری پایتخت سلجوقیان آسیای صغیر بود. سلسله سلاجقه به دست مغولان و ترکان عثمانی منقرض شد. با یورش بی مثال قوم مغول بر قونیه مانند سایر جاها معلوم است که این شهر به چه سرنوشتی دچار خواهد شد! دوره سلجوقیان در قونیه از نظر معماری ارزش بسیاری دارد.
قونیه را دارالمعرفه، دارالارشاد و دارالموحدین نیز میخواندند. در زمان سلطنت سلطان علاء الدین کیقباد اول قونیه میعادگاه عارفان و مجمع اهل معرفت بوده است. در این عهد سلطانالعلما بهاءالدین ولد، مولانا جلالالدین بلخی، برهانالدین محقق ترمذی، اوحدالدین کرمانی، شمسالدین تبریزی، شیخ محیالدین ابن عربی، شیخ سعدالدین جندی، شیخ سراجالدین قیصری، فخرالدین عراقی، شیخ شهابالدین سهروردی، شیخ سعدالدین حموی، شیخ بغوی، شیخ نجمالدین رازی از کسانی بودند که از اطراف و اکناف کشورها و شهرهای اسلامی رنج سفر به قونیه را تحمل کرده بودند. قونیه در دوره سلاطین عثمانی وجهه سیاسی اش را از دست داد اما حیات ادبی و عرفانی این شهر هنوز ادامه دارد.
این هم غزلی از مولانا برای شما الی گشتی های خوش سفر و اهل دل:
سفر کردم به هر شهری دویدم چو شهر عشق من شهری ندیدم
ندانستم ز اول قدر آن شهر ز نادانی بسی غربت کشیدم
رها کردم چنان شکرستانی چو حیوان هر گیاهی می چریدم
پیاز و گندنا چون قوم موسی چرا بر من و سلوی برگزیدم
به غیر عشق آواز دهل بود هر آوازی که در عالم شنیدم
از آن بانگ دهل از عالم کل بدین دنیای فانی اوفتیدم
میان جانها جان مجرد چو دل بیپر و بیپا می پریدم
از آن باده که لطف و خنده بخشد چو گل بیحلق و بیلب می چشیدم
ندا آمد ز عشق ای جان سفر کن که من محنت سرایی آفریدم
بسی گفتم که من آن جا نخواهم بسی نالیدم و جامه دریدم
چنانک اکنون ز رفتن می گریزم از آن جا آمدن هم می رمیدم
بگفت ای جان برو هر جا که باشی که من نزدیک چون حبل الوریدم
فسون کرد و مرا بس عشوهها داد فسون و عشوه او را خریدم
فسون او جهان را برجهاند کی باشم من که من خود ناپدیدم
ز راهم برد وآن گاهم به ره کرد گر از ره می نرفتم می رهیدم
بگویم چون رسی آن جا ولیکن قلم بشکست چون این جا رسیدم