جزایر راجا آمپات در اندونزی
استوا، جزایر بیابانی، سفری با قایق در دل اقیانوس؛ با دیدن این کلمات شاید فکر کنید در حال خواندن داستانی درباره دزدان دریایی هستید اما این ها برنامه سفر جدید ما هستند. البته حالا که صحبت از دزدان دریایی شد خوب است بدانید که جزیره ای که می خواهم درباره آن صحبت کنم دزد دریایی هم دارد! جزایر راجا آمپات آخرین بهشت روی زمین است. کوه های صخره ای، جزایر انبوه استوایی و ایستادن روی سطح دریای زمرین از معمول ترین عکس هایی است که از این جزایر می بینید. جزایر راجا آمپات حفاظت شده هستند و به همین دلیل دسترسی به آن ها خیلی سخت است؛ مجبور شدیم برای رفتن از جاکارتا به شهر سورنگ دو بار سوار هواپیما شویم، بعد از آنجا با کشتی به جزیره Wiageo که بزرگ ترین جزیره جزایر راجا آمپات رفتیم و ماجراجویی را شروع کردیم. در ادامه الی گشت را همراهی کنید.
مطالب مرتبط: روستایی از جنس رنگین کمان در اندونزی، رویایی که واقعیت دارد جزایر ناشناخته اما زیبای اندونزی
در بندری در جزیره Wiageo باید از روی کشتی به داخل قایق می پریدیم، کشتی ارتفاع زیادی نداشت اما قایق بر روی امواج تکان می خورد. پریدیم و خوشبختانه به داخل آب نیفتادیم، به نظر می آمد که این قایق چوبی برای اقیانوس مناسب نباشد اما ناخدا به ما اطمینان داد که با وجود دو موتور قدرتممندی که این قایق دارد می توانیم سالم به مقصد برسیم. مقصد ما جزیره وایاگ (یکی از جزیره های جزایر راجا آمپات) بود که در نزدیکی خط استوا قرار دارد. هیچ کسی در این جزیره زندگی نمی کند (به جز چند جنگلبان) به همین دلیل هیچ امکاناتی مثل برق در آن وجود ندارد، برای همین به غیر از لوازم و مواد خوراکی که همراهمان بود دو ژنراتور بنزینی هم با خود بردیم تا بتوانیم تجهزیرات خود را با آن شارژ کنیم.
در مسیر، جزایر دیگری را دیدیم که افرادی در آن ها زندگی می کردند. در هنگام شب به جزیره فام (یکی از جزیره های جزایر راجا آمپات) رفتیم و شب را در مهمانخانه گذراندیم، این کلبه در کنار تالابی مرجانی قرار داشت و روی آن به صورت جذابی با برگ های درخت نخل پوشیده شده بود. در آب، ماهی ها و نهنگ های کوچکی را می دیدیم که در حال خوردن باقی مانده های غذا بودند این تالاب مرجانی پر از گونه های ماهی های رنگارنگ بود و آنقدر زیبا بود که دوست داشتیم بیشتر در این محل بمانیم . اهالی این جزیره قبل از طلوع خورشید از خواب بیدار شدند و کودکانی را می دیدیم که برای رفتن به مدرسه سوار قایق می شدند این ها نشان می داد که صبح شده و ما باید حرکت کنیم، راه درازی را در پیش رو داشتیم.
ما یک تیم ۶ نفره بودیم و کاملا خودمان را برای زندگی در جزیره بیابانی مجهز کرده بودیم. چیزی که باعث نگرانی من میشد این بود که تنها وسیله جهت یابی ما در قایق جی پی اس موبایل من بود و ما حتی یک قطب نما هم نداشتیم. و به همین دلیل گم شدیم و اشتباهی به جزیره ای دیگر رفتیم ناخدا می گفت دلیل آمدن به این جزیره این بود که او می خواست در اینجا ناهار بخورد. بعد از آن ادامه مسیر را به سمت جزیره وایاگ پیش گرفتیم. کم کم از دور جزیره را می دیدیم و چیزی که نظر ما را درباره این جزیره به خود جلب می کرد ابرهای طوفان زایی بود که بر روی جزیره به سرعت در حال حرکت بودند. کم کم بارندگی شروع شد و مجبور شدیم جایی در وسط اقیانوس توقف کنیم تا باران بند بیاید، خوشبختانه باران چندان طول نکشید و یک ساعت بعد به جزیره رسیدیم.
جنگلبانی برای راهنمایی ما به سمت قایق آمد، در روبروی ما جزیره وایاگ با صخره های و جنگل های زیبایش قرار گرفته بود. باید جایی را پیدا می کردیم تا در آنجا کمپ بزنیم جنگل برای این کار مناسب نبود چون خیلی شیب دار و صخره ای بود، سرانجام ساحل را برای کمپ زدن انتخاب کردیم. ساحل به نظر خیلی جذاب می آمد اما می دانستیم که در صورت جزر ومد به زیر آب خواهد رفت برای همین وسایل خودمان را در جایی در جنگل قرار دادیم. از جنگلبان درباره اینکه آیا اینجا حیوانات سمی و خطرناک دارد یا نه سوال کردم او گفت بر روی زمین امن است اما در کف آب، ماهی های نیش دار زیادی هستند و باید با کفش وارد آب شویم.
منبع: airpano.com
۲ نظرات
شما را بخدا من حاضرم بدترین جزیره و شهر دنیا زندگی و کارکنم و دیگرانی را آنجاساکن کنم فقط اینجا نباشم بخدا کمکم کنید
هرجای دنیا که به کار و نیروی فوق لیسانس ژنتیک کشاورزی با۲۵سال سابقه نیز دارند منو بفرستید