تاریخ ونزوئلا
ونزوئلا در زبان لاتین به معنی ونیز کوچک سرزمینی در شمال آمریکای جنوبی و پایتختش شهر کاراکاس است جمهوری بولیواری اسم دیگر این سرزمین است. و از این جهت به این کشور ونزوئلا می گویند چون کسانی که این سرزمین را یافتند یعنی آمریکو وسپوچی و آلونس داوخدا، با صحنه ای مواجه شدند که آنان را یاد شهر ونیز در کشور ایتالیا می انداخت، آن ها دیدند که بومیان این سرزمین خانه هایشان را مثل مردم ونیز روی آب بنا کرده اند بنابراین به این منطقه نام ونیسیلا دادند که به معنی ونیز کوچک است. در این بخش با گذشته مردم این سرزمین و تاریخ ونزوئلا آشنا می شویم.
تاریخ ونزئلا از گذشته تا امروز
مطالب مرتبط: آنچه از تاریخ کلمبیا باید بدانید آنچه باید از تاریخ برزیل بدانیم
این کشور که زمانی مستعمره اسپانیا بوده و امروزه یک جمهوری فدرال، در طی تاریخ خود بستر حوادث زیادی بوده بویژه بعد از دوره استعمار که وارد مرحله جدیدی از تاریخ شد. زمانی با سرزمین کوچک گویان به خاطر منطقه اسکیبو وارد مجادله و درگیری شد و زمانی دیگر با کلمبیا به خاطر خلیج ونزوئلا مناقشه و درگیری داشت.
سال ۱۵۲۲ در تاریخ ونزوئلا سال تغییر سرنوشت بود در این سال دولت استعمارگر اسپانیا با هدف گسترش قلمرو خود و تحت سلطه در آوردن ونزوئلا وارد این سرزمین شد و بخش های زیادی از مناطق این سرزمین زیر سلطه اسپانیا رفت.
اما آنچه که در تاریخ ونزوئلا بعد از فتح این سرزمین توسط اسپانیا اتفاق افتاد حائز اهمیت است و آن اینکه بعد از این فتح اسپانیا یا بهتر بگوییم مستعمره شدن ونزوئلا، در عرصه ادبیات ونزوئلا تغییراتی بوجود آمد و ادبیات ونزوئلا رفته رفته مسیر رشد خود را پیدا کرد که البته تفکر و فرهنگ اسپانیایی بر این ادبیات مسلط بود، به تدریج ادبیات سیاسی در ضمن جنگ استقلال ونزوئلا شکل گرفت و رومانتیسم در این کشور زاده شد که در حقیقت رومانتیسم نخستین ژانر ادبی بود که در ونزوئلا پدید آمد و شکی نیست که ادبیات یک کشور تا چه می تواند بر بخش های دیگر یک جامعه تاثیر گذار باشد.
سیمون بولیوار مبارز استقلال طلب
اما مردمان ساکن در این سرزمین تحمل استعمارگران را نداشتند و آرام ننشستند و در نقاط گوناگون شورش هایی را به پا کردند، بعد از چند شورش بی نتیجه عاقبت فردی به اسم فرنسیسکو دی میراندا رهبری یک قیام را بر عهده گرفته و برای استقلال ونزوئلا حرکت کرد.
این شخص که یکی از فرماندهان انقلاب فرانسه بود در سال ۱۸۱۱ اعلام استقلال کرد و ونزوئلا را از سلطه دولت اسپانیا رهایی داد، اما این پایان ماجرا نبود و تسلط کامل و برقراری حکومت و استقلال به معنی واقعی در سال ۱۸۲۳ بعد از غلبه سیمون بولیوار در جنگ کارابوبو ایجاد شد که البته کمک های ژنرال خوزه آنتونیو پائس به او در این فتح بی تاثیر نبود، همچنین یاری یکی از فرمانده هان ارشد به اسم آنتونیو خوزه دی سوکره که بولیوار نکته به نکته طبق برنامه ریزی و دستورات او پیش رفته بود و نیز پس از پیروزی خوزه پرودنسیو پادیلا در نبرد دریایی دریاچه ماراکایبو این مساله صورت گرفت و پیروزی حاصل شد.
بعد از این ماجرا مجلس نیو گرانادا ارتش گرانادایی را تحت اختیار سیمون بولیوار گذاشت بعد از این موضوع بولیوار مثل یک قهرمان آزادی خواه و آزادی بخش در راه نجات و آزادی چندین کشور کوشش کرد و انقلاب ها و شورش ها را در آن سرزمین ها هدایت کرد تا اینکه جمهوری جدیدی ایجاد کرد و نام آن را کلمبیا گذاشت که به خاطر اینکه با جمهوری کلمبیا اشتباه نشود به آن کلمبیای بزرگ یا بزرگتر گفتند و این کلمبیای تازه تاسیس سیمون بولیوار، شامل پاناما، کلمبیا و ونزوئلای کنونی بود.
بعد از این موضوع بولیوار ارتشی را که در اختیار داشت به سمت جنوب روانه کرد و خود فرماندهی و هدایت این نیروها را بر عهده گرفت در نتیجه اقدامات او پرو آزاد شد و بولیوی را از تسلط اسپانیایی ها رها کرده و آن را بوجود آورد و چنان که واضح است اسم این سرزمین از اسم نجات دهنده و رهایی بخش خود یعنی سیمون بولیوار انتخاب شد، بولیوی پیش از این اتفاق قسمتی از پروبود و آلتو پرو نام داشت.
آنتونیو خوزه دی سوکره کسی که در جنگهای زیادی پیروزی های پی درپی را به بولیوار تقدیم کرده بود قرار بود جانشین بولیوار باشد و برای این مقام انتخاب شود اما روزگار با او موافق نبود و لذت رسیدن به قدرت کامل و مطلق با مذاق او جور نشد و آنتونیو خوزه دی سوکره نگون بخت در بروکوس جانش را از دست داد و کشته شد.
بعد از جنگی که برای استقلال رخ داد، ونزوئلا، کلمبیا و اکوادور بخشی از گران کلمبیا محسوب شدند تا عاقبت سرزمین بولیوی با شورشی به فرماندهی خوزه آنتونیو پائز در سال۱۸۳۰ تحت عنوان یک حکومت جمهوری مستقل استقلال خود را اعلام کرده و از حلقه سرزمین هایی مذکور جدا شد. حالا پائس کسی بود که اولین رئیس جمهور در تاریخ ونزوئلا شد. آنچه در تاریخ ونزوئلا به وضوح دیده می شود و بصورت یک مساله پر رنگ جلوه می کند تنش ها و درگیری های سیاسی، بی ثباتی های سیاسی و سلطه دیکتاتوری در این سرزمین است که وجه بارز تاریخ ونزوئلا در دورهایی از تاریخ خود بویژه در قرن های نوزدهم و بیستم است.
ونزوئلا در قرن بیستم
سال ۱۹۳۵ بعد از مرگ خوآن ویسنته گومز و فراخوانی حکومت اقتدار گرا مبارزه های دموکراتیک و قیام هایی علیه مداخلات نظامی و دیکتاتور مآبی در کشور موجب شد نیروهای نظامی از مداخله مستقیم در سیاست ملی صرف نظر کردند و از آن تاریخ تا حالا کشور ونزوئلا پیوسته از حاکمیت دموکراتیک برخوردار است و این حاکمیت کاملا غیر نظامی است که بی تردید این موضوع به راحتی گفتنش نبوده و کم و بیش درگیری و اختلاف و تنش وجود داشته است.
بطور کلی در عرصه اقتصادی این کشور در این دوران وارد مرحله جدیدی شد اما بعدها چاوز سیاست دیگری در پیش گرفت. در قرن بیستم اقتصاد ونزوئلا که سرزمینی نفت خیز است پیوسته در حال رشد بود و این روند کاراکاس را تبدیل به یک مرکز مهم اقتصادی در آمریکای لاتین کرد. در این زمان کاراکاس به مرکز اصلی روابط اروپا و آمریکای جنوبی تبدیل شد.
چاوز که رئیس جمهور پیشین ونزوئلا بود، بعد از حمله آمریکا به عراق سیاست منتقدانه ای پیش گرفت و این حمله نظامی را مورد نقد قرار داد و اقدام رئیس جمهور وقت آمریکا جورج بوش را به شدت نقد کرد.
همچنین هوگو چاوز به محض قدریابی و رسیدن به مقام ریاست جمهوری در سال ۱۹۹۸ در زمینه اقتصادی سیاست های پیش گرفت که به تعبیر منتقدان عوام گرایانه بود او این سیاست های عوام گرایانه اقتصادی را در ونزوئلا اجرایی کرد. در سال ۲۰۱۳ نیکلاس مادورو جانشین و رئیس جمهور فعلی ونزوئلا شد که بعد از مرگ هوگو چاوز به قدرت رسید.
۱ نظرات