تاریخ بلاروس
بلاروس کشوری است که پیشتر قسمتی از سرزمین های دیگر محسوب می شد و به عنوان یک جزیی از آن سرزمین ها بود مثل دوک نشین بزرگ لیتوانید، دوک نشین پولاتسک و همچنین امپراتوری روسیه، که سرانجام در دهه های اخیر به یک کشور جمهوری تبدیل شد. بلاروس سرزمینی است که در اروپای شرقی قرار دارد و از دریا دور است و همسایگانش لهستان، لیتوانی، لتونی، روسیه، اوکراین هستند که این کشور را از هر سو دربرگرفته اند، این همسایگان در طول تاریخ بلاروس تاثیرات زیادی بر این منطقه گذاشته اند. شهر مینسک پایتخت این کشور است. بلاروس به انگلیسی یعنی روسیه سفید، نامی است که از اواخر قرن شانزدهم برای این کشور انتخاب شد. در زنگ تاریخ امروز الی گشت، تاریخ کشور بلاروس را بررسی می کنیم و از گذشته ی این سرزمین می گوییم.
بلاروس از گذشته تا امروز
مطالب مرتبط: راهنمای سفر به بلاروس ۶ جاذبه ی مینسک در بلاروس
سرزمین بلاروس امروزی در فاصله زمانی قرن های ششم و هشتم میلادی سکونتگاه اقوام اسلاو بوده و هنوز هم اقوام اسلاو بر این سرزمین تسلط دارند. رفته رفته این اسلاوها برقراری ارتباط با ورنجیانها را شروع کردند و به فکر تشکیل حکومتی متمرکز افتادند. در نتیجه کشوری با عنوان روسیه را بوجود آوردند.
این سرزمین تازه تاسیس بیشتر نواحی پیرامون پولوتسک در بخش شمالی کشور را شامل می شد. در قرن ۱۳ میلادی تاریخ بلاروس دستخوش دگرگونی های جدیدی شد و این سرزمین مورد یورش مغولان قرار گرفت که اثرات بسیار ناخوشایندی بر این سرزمین و تاریخ بلاروس گذاشت، پس از آن قسمتهایی از روسیه توسط دوک نشین بزرگ لیتوانی مورد تصرف قرار گرفت.
سرزمین های دوک نشین بزرگ لیتوانی شهرهای ویلنیوس، کرناوه، تراکای و نواحی پیرامونی این شهرها را شامل می شد، با این حال این دوک نشین در بیشتر اوقات در حال جنگ با مناطق اطراف خود بود و به سرزمین های زیادی دست یافت که این فتوحات در تاریخ بلاروس معروف است، این فتوحات معروف شامل حملات در شرق بر ضد مغولها، سرداران تیوتونیک در غرب و در جنوب علیه ترک ها بود، در نتیجه دوک نشین بزرگ لیتوانی تا قرن پانزدهم میلادی بر بخش بزرگی از اروپای غربی تسلط یافت که این منطقه از دریای بالتیک تا دریای سیاه را در بر می گرفت.
در قرن چهاردهم میلادی ولادسلاو دوم جوگایلا به عنوان دوک بزرگ لیتوانی پادشاه لهستان شد. این پادشاه با اتخاذ سیاستی، دوک نشین بزرگ را با لهستان تحت لوای یک حکومت واحد درآورد و در یک اتحادیه شخصی این دوک نشین را با خود همراه کرد. کشور جدیدی که حاصل این اتحاد شخصی بود در سال ۱۵۶۹ میلادی ایجاد شد.
اما این سرزمین سال ۱۷۹۵ تقسیم شد. سرزمین بلاروس تا اشغال این کشور توسط آلمان ها در جنگ اول جهانی تحت حاکمیت روسیه بود و قسمتی از قلمرو روسیه محسوب می شد. در قرن بیستم اولین نشانه های استقلال خواهی در بلاروس دیده شد و در نتیجه در سال ۱۹۱۸ جمهوری خلق بلاروس شکل گرفت و این سرزمین موجودیت خود را رسما اعلام کرد، اما این استقلال جویی و آزادی خواهی اگر چه که خوش درخشید اما دولت مستعجل بود و چندان دوام نیاورد، عمر کوتاه جمهوری خلق بلاروس امید های استقلال طلبان را به یاس تبدیل کرد و در کمترین زمان ممکن و پس از خروج آلمان ها حکومت تازه تاسیس بلاروس خیلی زود سرنگون شد.
یک سال بعد یعنی در سال ۱۹۱۹ بلاروس تحت سیطره جمهوری سوسیالیستی شوروی سابق رفت و به جمهوری سوسیالیستی بلاروس شوروی مبدل شد. روسیه لیتوانی شرقی را تصرف کرد و اشغال این منطقه فصل جدیدی در تاریخ بلاروس ایجاد کرد. حالا این سرزمین در جمهوری سوسیالیست لیتوانی- بلاروسیه شوروی ادغام شده بود.
دو سال بعد در سال ۱۹۲۱ جنگ لهستان – شوروی پایان یافت و سرزمین های بلاروس بین دو کشور لهستان و بلاروسیه تازه تاسیس تقسیم شد. حملات آلمان ها طی عملیات بارباروسا در سال ۱۹۴۱ به اتحاد شوروی شرایط تازه ای برای بلاروس رقم زد. در نتیجه این حملات آلمان نازی در زمان کوتاهی، سرزمین بلاروس تحت تصرف آلمان ها درآمد. تسخیر بلاروس بوسیله آلمان ها تبعات ناخوشایندی برای بلاروس داشت و اثرات مخربی بر این سرزمین گذاشت.
در نتیجه این اشغال که تا سال ۱۹۴۴ ادامه داشت بیشتر زیرساخت های این سرزمین تخریب و نابود شد، جمعیت زیادی از مردم بلاروس در حملات آلمان نازی جان خود را از دادند، همچنین تسخیر و تصرف این سرزمین، از نظر اوضاع داخلی بلاروس و شرایط اجتماعی ناهنجاری هایی را در تاریخ این کشور ثبت کرد و مردم این سرزمین مصائب و مشکلات زیادی را متحمل شدند. این وضعیت تا سال ۱۹۷۱ تداوم یافت و از این تاریخ وضعیت مردم بلاروس قدری بهبود یافت.
بعد از اتمام جنگ در سال ۱۹۴۵ یکی از ۵۱ کشور امضاء کننده سازمان ملل متحد بلاروسیه بود. در این زمان بلاروس آماده بازسازی بعد از جنگ شد و در پی تلاش های چشمگیر برای بازسازی و ترمیم کشور در مقایسه با جمهوری شوروی این سرزمین عمران و آبادانی چشمگیری را تجربه کرد. در این دوران بلاروس به مرکز سازندگی و آبادانی در ناحیه غرب اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شد. مشاغل در این سرزمین افزایش یافت و در نتیجه جمعیت زیادی از جمهوری فدراتیو سوسیالیستی شوروی به این سرزمین راهی شدند.
در دوره قدرت یابی ژوزف استالین رویه تغییر کرد و با سیاست روسی کردن بلاروسیه، قصد سیاست مداران بر این بود تا بلاروسیه را در مقابل نفوذ و دخالت کشورهای غربی حفظ کنند، بنابراین به طور گسترده و همه جانبه این سیاست را دنبال کردند.
با این سیاست قرار بود هویت فرهنگی بلاروس بصورت ریشه ای مورد واکاوی و تغییر قرار گیرد و عناصر روسی در آن رشد کند و جایگزین شود، از این رو یکی از برنامه های روس ها این بود که از نقاط گوناگون اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی مردم روس را به سرزمین بلاروس اعزام کنند و آنان را در پست های کلیدی حکومت قرار دهند، همچنین مناطق حساس به آنان واگذار شود و زبان و فرهنگ مردم بلاروس از جنبه های مختلف بر اساس سیاست های اتحاد جماهیر شوروی تعریف شود و همه ی جنبه های گوناگون زندگی مردم بلاروس به سیاست های شوروی محدود شود.
با مرگ استالین، نیکیتا خروشچف جانشین او برنامه روسی سازی بلاروس را دنبال کرد. سرزمین بلاروس از این سیاست ها لطمه های زیادی دید و خساراتی را متحمل شد. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کشورهای مستقل و جمهوری های تازه تاسیس اعلام استقلال کردند که بلاروس یکی از آن کشورها بود.