تاریخ اکوادور
در بخش های گذشته با بعضی از کشورهای آمریکای لاتین یا آمریکای جنوبی آشنا شدیم و تاریخ کشورهایی مثل برزیل، آرژانتین، کلمبیا و ونزوئلا را گفتیم. امروز در ادامه سفر در تاریخ کشورهای آمریکای جنوبی سیری در تاریخ اکوادور داریم و تاریخ این کشور را بررسی می کنیم. کشوری در شمال غربی آمریکای جنوبی که تاریخش با کشورهای مجاور خود اشتراکات زیادی دارد. امروز با الی گشت تاریخ اکوادور را می خوانیم و با ویژگی های تاریخی و سرگذشت مردم این سرزمین آشنا می شویم.
تاریخ اکوادور از گذشته تا امروز
مطالب مرتبط: ۱۰ جاذبه گردشگری برتر اکوادور زنگ تاریخ؛ همه چیز درباره تمدن اینکاها و تاریخ پرو – بخش یکم
در این سرزمین قبل از پیدایش امپراتوری اینکاها و فتح این سرزمین توسط آن ها بومیهای منطقه ساکن آنجا بودند. پس از ورود اینکاها مردم این امپراتوری در نتیجه عوامل مختلف، یا با سیاست ازدواج و شیوه مسالمت آمیز یا به زور و جنگ با اقوام و ملل گوناگون مستقر در دره های رشته کوه آند، این مناطق را قسمتی از قلمروی امپراتوری اینکاها کردند و کم کم به تصرف کامل آن ها درآمد.
بعد از استقرار کامل اینکاها در منطقه، در نتیجه داستان تکراری جنگ قدرت بین دو فرزند امپراتور اینکا، هواینا کاپاک، امپراتوری اینکا دو قسمت شد. هاسکار یکی از پسران امپراتور که از تاج پادشاهی بی نصیب شده بود تسلط بر قسمت جنوبی امپراتوری با مرکزیت کوسکو که محل تولدش هم بود به عنوان ارثیه پدریش گرفت و بر این ناحیه فرمانروایی کرد و به آتاهوالپا حکمرانی قسمت شمالی امپراتوری با مرکزیت کیتو رسید.
اما این میراث پدری اینکاها به پسران وفا نکرد و چندان دوام نیاورد و فرانسیسکو پیزارو که فرماندهی استعمارگران توسعه طلب اسپانیایی را برعهده داشت در سال ۱۵۳۱ وارد قلمرو امپراتوری اینکاها شد. طبیعی بود که در امپراتوری اینکاها به سبب جنگ و درگیرهای درونی و مشکلات داخلی که بر اثر این درگیرها بوجود آمده بود اینکاها دچار ضعف شده باشند و ناتوان از مقابله در برابر مهاجمان باشند و فاتحان استعمارگر به راحتی بر این سرزمین مسلط شوند.
در چنین شرایطی آتاهوالپا به جای حل مسائل از طریق اتحاد و متمرکز کردن نیروهای داخلی و تلاش در رفع مشکلات امپراتوری به بیگانه پناه برد و به خیال اتحاد با اسپانیایی هایی را که به طمع گسترش قلمرو و قدرت خود به آنجا آمده بودند برای شکست و نابودی هاسکار و رسیدن به فرمانروایی کل امپراتوری اینکاها به عنوان پشتیبان و یاور انتخاب کرد و خودی را به بیگانه ترجیح داد.
ولی خب این اسپانیایی ها رنج سفر تحمل نکرده بودند و به این سرزمین نیامده بودند که به یکی دیگر کمک کنند و قدرت او را در منطقه تثبیت کنند آن ها آمده بودند تا خودشان از آن نمد کلاهی برای خود درست کنند، پس در کاجامارکا در قلعه ای نظامی مستقر شدند و در جنگ کاجامارکا آتاهوالپا خام طمع و خیال پرداز و بیگانه پرست را در نهایت خفت اسیر کرده و به عنوان گروکان پیش خود نگه داشتند.
حالا آتاهوالپا در میان طلا و جواهر شب و روز می گذاراند و در سلولی پر از طلا زندانی بود این طلاها برای آن بود که مانع فرار او شود، ولی او در این زندان پر از طلا هم دست از افکار بیهوده و خیال های باطل برنداشت و در طی اسارت نقشه نابودی نابرادری را کشید و برای کشتنش در کوسکو برنامه ای را طراحی کرد.
اسپانیایی ها پیروز جنگ
با چنین شرایطی روشنتر از خورشید بود که میدان برای پیروزی اسپانیایی ها برای غلبه بر سراسر امپراتوری کاملا باز بود. سرانجام در نبردی که رخ داد بر خلاف اینکه فاتحان اسپانیایی در حلقه محاصره اینکاها قرار داشتند اما گستاخانه آتاهوالپا را اعدام کردند. اسپانیاییها قصد فرار از قلعه ای را داشتند که در آن محاصره شده بودند، به همین خاطر هر چه توپ داشتند شلیک کردند و از دوزخی که اینکاها در این قلعه برایشان بوجود آورده بودند فرار کردند. بعد از این اسپانیایی ها پرو را به عنوان مستعمره انتخاب کردند و در آنجا به قدرت رسیدند.
رفته رفته در این سرزمین پر جنگ و تنش جمعیت افراد بومی رو به زوال بود و در دهه های اول سلطه اسپانیایی ها به دلایل گوناگون از جمله بیماری های کشنده این جمعیت کم شد در چنین شرایطی بومیان در سرزمین خود استثمار می شدند و در شرایط سختی کار می کردند. مردم بومی منطقه با شرایط سیستم کار اسپانیا تحت عنوان انکومیاندا برای اربابان استعمار گر خود مجبور به کار بودند.
عاقبت بعد از گذشت ۳۰۰ سال اهداف و اقدامات استعماری اسپانیایی ها، در سال ۱۸۲۲ شهر کیتو که جمعیتش در این زمان حدود ده هزار تن بود در اکوادور به جمهوری گرن کلمبیایی سیمون بولیوار الحاق شد و سال ۱۸۳۰ به صورت یک جمهوری مستقل درآمد.
اما تاریخ اکوادور در قرن نوزدهم بحران و ناآرامی را تجربه کرد و اوضاع این ناحیه آشفته بود. فرمانروایان پشت سر هم بی وقفه می آمدند و می رفتند. در دهه ۱۸۶۰ گابریل گارسیا مورنو به پشت گرمی و حمایت کلیسای کاتولیک رم این کشور را متحد کرد.
در سال ۱۸۹۵ در نواحی ساحلی یک حرکت انقلابی به رهبری الوی الفارو شکل گرفت و این حرکت یک انقلاب بر پایه رسیدن به استقلال بود و آزادی خواهی شعار آن بود. این انقلاب که در سال ۱۸۹۵ صورت گرفت قدرت روحانیت را در این منطقه کم کرد و سبب شد این حزب انقلابی آزادی خواه تا وقوع کودتای نظامی سال ۱۹۲۵ در قدرت باقی بماند.
تاریخ اکوادور در قرن بیستم
اما تاریخ اکوداوردر دهه های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ سیاست مردانی را به خود دید که وجهه مردمی داشتند و در تاریخ این کشور نقش مهم و پر رنگی ایفا کردند، یکی از این سیاست مداران رئیس جمهور خوسه ماریا ولاسکو ایبار بود که در پنج دوره ریاست جمهوری را بر عهده داشت.
دست یافتن به منطقه ای در آمازون یکی از موضوعات اختلاف این کشور با پرو بود و این اختلاف طولانی مدت بود. سال ۱۹۴۱ سال اوج اختلافات بر سر این موضوع و وقوع جنگ بین دو کشور بود. این جنگ پرو را صاحب کلیه ی مناطق مورد ادعای اکوادور و ناحیه الاورو و لوخا کرد و پرو پیروز میدان این مناطق را تصرف کرد و از اکوادور خواست از ادعاهایش نسبت به تصاحب این نواحی چشم پوشی کند. جنگ و درگیری ادامه داشت از جمله ی این جنگ ها دو جنگ پاکیوشا و جنگ سنپا بود که در در نهایت پرو در نواحی مورد بحث و اختلاف پیروز میدان بود و این نقاط به پرو واگذار شد.
تاریخ اکوادور در میانه دهه ۹۰ یک دولت دارای نهاد اجرایی خیلی ضعیف را تجربه کرد و در این دوران سه رئیس جمهور منتخب مردم هیچ یک دوره ریاست جمهوری را به پایان نرساندند و یکی از پس دیگری می آمد و می رفت.
یکی از مهم ترین دلایل بی ثباتی سیاسی در اکوادور فعالیت جمعیت بومی به عنوان یکی از احزاب در دولت بود. ناتوانی و ضعف دولت در تحقق وعدههای داده شده، بیکاری و استثمار مالکان زمین شرایط نامساعدی را در کشور بوجود آوده بود و سیاست مردان ناکارآمد و بی سرانجام می آمدند و عزل می شدند و اوضاع کشور به همان حال بود که بود مثل عزل رئیس جمهور لوسیو گوتیرس در سال ۲۰۰۵، الفردو پالاسیو معاون رئیس جمهور جانشین او شد و تا انتخابات عمومی سال ۲۰۰۶ بر سر کار بود. پس از او رافائل کورئا، آلوارو نوبا را شکست داد و پیروز انتخابات شد.