اسکیموهای ناپدید شده!
همه ی ما هر روز حداقل یک بار هم که شده اتفاقات عجیب را می شنویم که در سراسر جهان اتفاق افتاده است و از آن ها تعجب می کنیم اما باید بدانید که این اتفاق ها شاید صدها برابر عجیب تر در گذشته نیز افتاده اند! سال های سال پیش، مردم یک روستا ناپدید شدند ودیگر هم پیدا نشدند. در ادامه با ما در الی گشت همراه باشید تا به اتفاق یکدیگر سر از راز ناپدید شدن اسکیموها در بیاوریم.
مطالب مرتبط: عجیب ترین خرافات دنیا که تا به حال نشنیده اید! چرا روش دفن مردگان در شهر سوخته تا این حد عجیب بوده است؟
در مقدمه کمی اشاره کردیم. داستان و روایت امروز درباره ی ناپدید شدن اسکیموهای یک روستا است اما ساکنان این روستا تعداد کمی نبوده اند بلکه ۲ هزار اسکیمو در روستایی که بین مرز آمریکا و کانادا و در کنار دریاچه ی آنجی کوینی ساکن بودند به یک باره همه با هم نا پدید شده اند. این ۲ هزار نفر حتی هیچ وقت نه پیدا شدند و نه اثری از آنان یافت شد.
این دریاچه در منطقه ی نوینووت (Nunavut) کانادا واقع شده است و در اطراف رودخانه ی کازان جریان دارد. این دریاچه و صخره های آن دقیقا جایی بودند که اسکیموهای داستان ما در آن سکونت داشته اند. آن ها هم بر روی زمین های یخ زده ی اطراف دریاچه و هم بر روی صخره های بلند نزدیک به آن خانه هایی را ساخته و در آن ها زندگی می کردند.
جوئی لیبل (Joe Labelle ) اولین شخصی بود که در نوامبر سال ۱۹۳۰ میلادی با روستای خالی از سکنه ی اسکیموها مواجه شد. شغل جوئی تله گذاری برای حیوانات است و به خاطر شغلش در حال سفر بود که وارد این روستا شد و با این صحنه ی عجیب روبرو شد.
او درباره ی آن چه که دید می گوید که: قبلا هم ارز این روستا عبور کرده بودم و مردمانی شاد و سرزنده را می دیدم که اتفاقا همیشه به من خوش آمد می گفتند و اکثر اوقات نیز در حال ماهی گیری بودند. اما این بار فقط با سکوتی وحشتناک مواجه شدم.
به روستا وارد شدم تا شاید اثری از آنان بیابم. تمام خانه ها و روستا را گشتم اما هیچ اثری از مردم نیافتم، ناگهان دودی را از دور دیدم که مشخص بود برای آتشی است که تازه خاموش شده، بی هیچ معطلی خودم را به آتش رساندم تا شاید اثری از روستاییان پیدا کنم و کسی را ببینم اما تنها چیزی که دیدم غذایی سوخته بود که بر روی آتش مانده بود.
طولی نکشید که فهمیدم اتفاقی افتاده است. بی هیچ معطلی خودم را به نزدیک ترین اداره تلگراف رساندم تا این موضوع را گزارش دهم. این که مردم این روستا ناگهان همگی با هم ناپدید شده اند از نظرم اتفاقی وحشتناک بود اما اتفاقات وحشتناک تر دیگری هم بود که باید آن ها را گزارش می دادم.
هنگامی که محققان و پلیس برای تحقیق در روستا دست به کار شدند با صحنه هایی عجیب روبه رو شده و مسئله ای پیچیده برای آن ها نمایان شد. یکی از آن مسائل عجیب، ۷ عدد سگ سورتمه سوار بودند که متعلق به اسکیموها بودند.
این سگ ها چند مایل آن طرف تر از روستا در حالی که از گرسنگی تلف شده بودند، پیدا شدند. نکته ی عجیب تر درباره ی تلف شدن این سگ ها این است که این سگ ها در حالی از گرسنگی مرده بودند که چندین فروشگاه اغذیه فروشی درست در نزدیکی همان جا وجود داشته است و در عجیب ترین حالت ممکن همگی هم باز بوده اند.
باید بدانید که سگ های سورتمه سوار برای اسکیموها بسیار با ارزش هستند و این که آن ها به خاطر نداشتن غذا تلف شوند خیلی خیلی برای محققان و پلیس عجیب است. اما دومین مورد عجیبی که در این روستا مشاهده شد این بود که تمام مردگان روستا نبش قبر شده و اجساد داخل آن ها هم مانند مردمان روستا ناپدید شده بودند!
مورد بعدی نیز این بود که مردم خارج از شهر نوری مشکوک دیده بودند. آن ها از نوری آبی و عجیب صحبت می کنند که بر فراز روستا دیده شده و بعد از مدتی هم ناپدید شده است .به همین خاطر و البته شکل مهاجرت ناگهانی مردم روستا حتی بدون داشتن وسایل ضروری خود می توان پای فرا زمینی ها را به این موضوع باز کرد.
اگر مردم روستا خودشان می رفتند، ابزار ضروری را با خودشان برمی داشتند اما آن ها نه تنها این کار را نکردند حتی ذخیره های مواد غذایی آن ها دست نخورده باقی مانده بود. بیایید تا با هم احتمالات مختلف را بررسی نمایم.
اگر موجودات فضایی و یا همان فرا زمین ها حمله کرده باشند، می توانیم به جود نورهای آبی اشاره نمایم. برخی می گویند که این نور آبی می تواند خود دلیلی برای فرود موجودات فضایی در این روستا باشد .برخی دیگر فرضیه ی وجود ارواح شیطانی را مطرح می کنند.
خود لیبل نیز به ارواح خبیث و البته شیطانی معتقد است. در فرهنگ اسکیموها یکی از اسطوره های آنان تونگاروسک نام دارد که گفته می شود سر دسته ی همه ی خباثت هاست و اتفاقا در آسمان هم زندگی می نماید.
این نماد بین مردم اسکیمو اهمیت دارد و آن ها معتقد هستند که این نماد می تواند در کالبد حیوانات هم ظاهر گردد به همین دلیل هم آن ها تصور می کنند که شاید یکی از سگ های شان در قالب این شیطان حلول کرده است و بقیه ی سگ ها را به کشتن داده است.
فرضیه ی بعدی نیز وجود خون آشامان است. برخ می گویند که خون آشام ها حمله کرده اند اما اگر این طور بود حداقل باید اثری از خون و یا حداقل جنازه ی یک نفر می ماند که علنا روستا کاملا تمیز و عاری از هر نشانه ای بود.
ماجرای این روستا بسیار عجیب بوده و حتی تاکنون برای اتفاقاتی که آن جا رخ داده هیچ دلیل و مدرک موثقی ارائه نشده است. با این حال در برخی مجلات و نشریه ها اطلاعاتی عجیبی از آن چاپ می نمایند. هستند کسانی که اصلا وجود این روستا را رد کنند اما به نظر می رسد که علت آن این باشد که نمی توانند راز آن را کشف کنند.
۷ نظرات
آمدند تهران !!!
چقدر مطالب جالب و آموزنده بود ممنونم بابت مطالب مفید
هنوزم غیبن خخخ برین دربیاین از تو این داستانا بابا
این فرضیاتی که مطرح کردید مربوط به فیلمای علمیتخلیه. فرضیهٔ مطرحتر نسلکشی در محلی ناشناسه. همین چند وقت پیش بود که گورهای دستهجمعی بومیان توی کانادا کشف شد.
بهتر فرضیه نسل کشی را مطرح کنین خیلی هم واقعیه
به نظرمن هم نسل کشی اتفاق افتاده دیر یازود یه روزی مشخص میشه مثل اجساد کودکانی که در مدارس کانادا کشته شده بودن لعنت به انسان
دسه جمعی باعجله رفتن دلار بخرن خخخخ