تاریخ جمهوری آذربایجان
یکی از کشورهای حاشیه دریای خزر جمهوری آذربایجان است. این کشور از همسایگان شمالی ما و در غرب دریای خزر قرار دارد. جمهوری آذربایجان که تا دویست سال پیش جزیی از خاک کشورمان بوده، بزرگترین کشور قفقاز است که بر سر گذرگاه اروپا و آسیای شمال غربی واقع شده است. جمهوری دمکراتیک آذربایجان با مساحتی حدود ۸۶۰۰۰ کیلومتر مربع که ازاستان یزد کمی بزرگتر است، جمعیتی حدود ۹۱۲۵۰۰۰ تن را در خود جای داده است. مطالعه تاریخ جمهوری آذربایجان به واسطه اشتراکات و پیوندهایی که با تاریخ کشورمان دارد حائز اهمیت است، این سرزمین دارای بازمانده های فرهنگی تاریخی و باستانی زیادی است. کشوری مسلمان که انواع هنر از جمله تئاتر در آن رونق و رواج دارد. باکو پایتخت این جمهوری است و در تاریخ جمهوری آذربایجان تا زمان کسب استقلال ما شاهد حوادث و اتفاقات زیادی هستیم، در سفرهای تاریخی الی گشت با شما به گوشه هایی از تاریخ این سرزمین سفر می کنیم.
جمهوری آذربایجان در گذشته های دور
مطالب مرتبط: اطلاعات کامل سفر به باکو راهنمای سفر به باکو
طبق نظر مورخان تاریخ جمهوری آذربایجان این محدوده ی جغرافیایی که ما امروزه آن را جمهوری آذربایجان می نامیم منطقه ای بوده که از عصر حجر انسان در آن سکونت داشته و اشتراکات تاریخی با ایران، در دوره های طولانی از تاریخ دو سرزمین آشکار است. طبق کاوشها و یافته های باستان شناسی این سرزمین هزاران سال میزبان بشر بوده و از جستجوهای باستان شناسی که در غار آزیخ انجام شده شواهدی از زندگی انسان بدست آمده که دیرینگی آن به ۳۵۰ تا ۴۰۰ هزار سال پیش می رسد.
سنگ نگارههای موجود در مناطقی از سرزمین هم قدمتی ۱۲ هزارساله دارند. درباره وجه تسمیه این سرزمین در تاریخ جمهوری آذربایجان نوشته اند که واژه آذربایجان از نام والی ایرانی آذربایجان که آرتورپات بود گرفته شده است، او در دوره اسکندر مقدونی در این مقام بود.
در منابع یونانی و نوشته های مورخان قدیمی نام این سرزمین آلبانیا آمده و محدوده ای شامل ناحیه اران در دوران اسلامی بود اما مناطق شمالی رود کورا شروان نام داشت. بنابر گفته تاریخ نگاران تاریخ جمهوری آذربایجان، در دوران باستان و حدود قرن نهم پیش از میلاد سکاهای آریایی این سرزمین را به عنوان سکونتگاه خود انتخاب کرده بودند، در دوران قدرت یابی مادها و پس از مادها، امپراتوری بزرگ هخامنشی، این حکومت ها بر این منطقه تسلط داشتند که بویژه نبردها و درگیری ها کورش بزرگ پادشاه بلند آوازه هخامنشیان با سکاها در این مناطق در تاریخ ذکر شده است.
یورش اسکندر به قلمرو امپراتوری بزرگ هخامنشی سرنوشت این منطقه را دگرگون کرده و پس از مرگ او حاکمان سلوکی بر این سرزمین سلطه یافتند با این حال فرمانروایان محلی همچنان به حیات خود ادامه دادند و با پرداخت خراج حکومت کوچک خود را حفظ می کردند. در دوره هایی از تاریخ نیز بخشی از قلمرو امپراطوری روم شد.
سده سوم میلادی بخش عمده این سرزمین جز متصرفات شاهنشاهی ساسانیان شد و در طی سده های یکم تا سوم میلادی عرصه قدرت نمایی و تسلط رومیان بر آن بود و نام آلبانیا را برای این سرزمین انتخاب کردند، به دنبال آن پادشاهی مسیحی آلبانیای قفقاز شکل گرفت اما پادشاه قدرتمند و نامدار امپراتوری ساسانی، شاپور یکم این پادشاهی نوظهور را از هستی محو کرد.
با این حال این سرزمین هم مثل ارمنستان و مناطق همجوار آن یکی از نقاطی بود که همواره کشمکش و نزاع بر سر دستیابی و تسلط بر آن بین ابرقدرت های زمان وجود داشته و بین دو دولت قدرتمند آن دوران یعنی امپراتوری ساسانی و روم از یک سو و از سوی دیگر درگیری بین قدرت های برتر با حاکمان محلی بر سر کنترل و تسلط بر این سرزمین، مساله ای متداول بوده و جابه جایی و دست به دست شدن این سرزمین بین قدرت های یاد شده را در این دوره از تاریخ و دوره های بعد، در تاریخ جمهوری آذربایجان بسیار شاهد هستیم.
تاریخ جمهوری آذربایجان در دوران اسلامی
در دوره آغاز توسعه سرزمین های خلافت اسلامی و نفوذ اعراب مسلمان به دیگر سرزمین ها که مقارن سده هفتم میلادی بود این سرزمین تحت نفوذ و تسلط اعراب قرار گرفت. اما در سده های بعدتر یعنی در قرن های دهم و یازدهم با حضور ترکان مهاجم به این سرزمین و سلاجقه زبان و فرهنگ ترکان غالب و رایج شد.
مقارن ظهور اسلام سلسله مسیحی مهرانیها آلبانیای قفقاز را تحت نفوذ خود داشتند. خطراتی که این سلسله را تهدید می کرد از دو جانب بود، یکی خطر حملات اعراب از جنوب بود و دیگر ترکان خزر از شمال بودند. با پیشروی اعراب مسلمان و در پی آن زوال و سقوط دولت مقتدر ساسانیان و شکست های رومیان از اعراب، آنان به آذربایجان لشکرکشی کرده و با غلبه بر مسیحیان این منطقه را در سال ۶۶۷ میلادی به تصرف خود درآوردند.
از جمله حکومت هایی که در آذربایجان تا مدت ها بر سر کار بودند شروانشاهان بودند که حکومت آذربایجان را تا مقارن اوایل دوره صفویه حفظ کردند. از آنجا که شروانشاهان به ترکان سلجوقی خراج پرداخت می کردند بنابراین همچنان با حضور سلجوقیان بر سر کار بودند و قدرت و حکمرانی خود را بر این منطقه حفظ کردند. اما عاقبت شاه تهماسب یکم صفوی سبب زوال شروانشاهان شد و آنان فقط در بخش هایی از این سرزمین به عنوان حاکمان محلی به قدرت و حکمرانی خود دلخوش بوده و ادامه حیات دادند.
باید گفت که نخستین حکام ترک تباری که بر این منطقه سلطه یافتند و در ابعاد گوناگون بر این سرزمین تاثیر گذاشتند غزنویان بودند که با حضور آنان در سرزمین های تحت تصرف علاوه بر تاثیر بر ترکیب جمعیتی، زبان و فرهنگ این مناطق را هم به شدت تحت تاثیر قرار داده و دچار دگرگونی کردند.
در دوره تسلط ترکان مهاجم بعدی یعنی سلجوقیان، در این سرزمین شاهد رواج زبان فارسی در منطقه هستیم که به همت سخندانان و ستارگان ادب فارسی همچون حکیم نظامی گنجوی و خاقانی شروانی زبان فارسی دوران شکوفایی خود را در این مرحله از تاریخ طی کرد. با آغاز یورش ها و حملات ویرانگر مغولان و تاتارها در دو قرن سیزدهم و چهاردهم میلادی عمر سلسلهها و حکومت های محلی پایان یافت و تاریخ جمهوری آذربایجان وارد مرحله دیگری شد.
آق قویونلوها در قرن پانزدهم میلادی بر بخش هایی مثل شروان، اران و قره باغ مسلط شده و تا تثبیت قدرت صفویان سرگرم بازی قدرت در این مناطق بودند. با قدرت یابی شاه اسماعیل یکم پادشاه صفویان، نخستین مناطقی که شاه اسماعیل به آن سلطه یافت آران و شروان بود. این مناطق در جریان درگیری های دو دولت قدرتمند آن دوره در منطقه یعنی صفویه و عثمانی و پس از جنگ تاریخی چالدران تحت تصرف و اشغال ترکان عثمانی قرار گرفت و عاقبت بعد از درگیری های زیاد در طی هشتاد سال شاه عباس صفوی دوباره این منطقه را تحت سلطه خود درآورد. این بود گوشه ای از تاریخ سرزمینی که مثل بسیاری دیگر از کشورها با تاریخ کشورمان اشتراکات تاریخی زیادی دارد.
۱ نظرات
چرا هی میگین سکاهای آریایی… سکاها کجاشون آریایی بوده زبانشون فرهنگشون یا تاریخشون… یا میترسین که تاریخ جعلیتون نقش برآب بشه