روند توسعه گردشگری در چارچوب اقتصاد سرمایهداری و با افزایش نوآوریهای مدیریتی، سیر تحول اجتماعی را در پی داشته، که میل به مصرف اوقات فراغت بیشتر در مدرنیته، ابعاد دیگری به خود گرفت. تولید انبوه که در این دوره در چارچوب فوردیسم شکل گرفت، نشان از یک روند دگرگون کننده داشت. در این شیوه، تولید انبوه کالا به یک هنجار بدل شد و در کنار آن تولید استاندارد شده، تولید محصول با استفاده از فرآیندهای گروهی (سیستم خط تولید انبوه)، تولید به مقدار بسیار زیاد و بهرهگیری از الگوی یکسان (یخچال، لباسشویی، تلویزیون و غیره) در عرصههایی مانند مهندسی، کالاهای الکترونیکی و اتومبیل یک مشخصه بارز به حساب میآمد. کارخانجات تولیدی به طور معمول در مقیاسهای بزرگ اندازه ایجاد شد. در بالاترین سطح کارخانه فورد در دیترویت چهل هزار کارگر را در یک مجموعه عظیم گرد آورده بود و از آنجا که تولید انبوه کم هزینه، به اقتصادهایی با مقیاس کلان نیاز داشت، دارا بودن صدها یا هزاران کارگر امری عادی بود. گسترش تولید انبوه به تمامی سطوح اقتصاد سرمایهداری، گردشگری را نیز در برگرفت. گردشگری در این میان با کسب ویژگیهای سرمایهداری در چرخه تولید ـ مصرف، نه به عنوان سفری برای تجربه گردشگری، که «خود» کار محسوب گردید. این «خود» به شکلگیری گردشگری انبوه فرصت داد که در آن گردشگری به عنوان محصولی بستهبندی شده و استاندارد به عنوان دو هفته تعطیلات در سال و در کنار دریا ارائه گردد.
سواحل در گردشگری انبوه از اهمیت بالایی برخوردار بودند و گردشگران به وسیله تورهای گردشگری به صورت دستهجمعی به مناطق ساحلی روی میآورند و امتداد آرامش در خانه را در این مکانها جستجو میکردند. «به عنوان مثال سواحل دریای مدیترانه نمونه خوبی برای گردشگری انبوه است. به گونهای که رشد سفر به این سواحل از کشورهای اروپایی بعد از جنگ جهانی افزایش چشمگیری یافت. آنچه فرآیند گردشگری انبوه را در این سفرها رقم میزد، دلبستگی به سه «s» معروف بود که در دریا، خورشید، ماسه خلاصه میشد. از این رو گردشگران انبوه به دنبال یافتن آرامش در جستجوی مناطقی بودند که از اهمیت چندانی برخوردار نبوده، اما به دلیل واقع شدن در کنار دریا و یا موقعیت خورشیدگیر انتخاب میشدند. این گردشگران از نظر فرهنگی خود را بالاتر از میزبانانشان دانسته و به همین دلیل احتیاج به آشپزی و امکانات مربوط به محیط خود را در خارج از کشور خود داشتند. آنان هر چند به دنبال آرامش بودند ولی معمولاً باعث به وجود آوردن تأثیرات مخرب بسیاری برای میزبانان خود میشدند.بطور کلی گردشگری انبوه نشان دهنده مصرف چشمگیر اوقات فراغت در مکانهای استاندارد شده بود، که با افزایش بهرهبری از فضاهای گردشگری، بخصوص در سواحل ـ حداکثر باز خور منفی را ایجاد مینمود.
در این میان گردشگری در عصر حاضر نه به عنوان یک مسافرت ، سیاحت ، تفنن و … بلکه به یک فعالیت عظیم اقتصادی بدل گشته است به طوری که درسال ۲۰۰۰ تعداد کل گردشگران در دنیا ، بالغ بر ۷۰۲ میلیون نفر بوده که از طریق مسافرت این تعداد نفر به نقاط مختلف جهان حدود ۶۲۱ میلیارد دلار وارد چرخه اقتصادی جهان گردیده است . در سال ۲۰۱۰ این صنعت به مبلغ غیر قابل باور ۱۵ تریلیون دلار در سال دست یافت.آنچه در این مقوله از اهمیت اساسی برخوردار است ، آن است که گردشگری با تمامی انواع و اشکالش در حال تبدیل به فعالیت اقتصادی پیشتاز جهان در ربع اول قرن ۲۱ و مهم ترین و سودآورترین تجارت جهان است .