فرود اضطراری هواپیما
هواپیما به صورتی طراحی و ساخته شده است که در شرایطی که مشکلی برای ادامه ی پرواز به وجود آمد، بتوان جان خدمه ی پرواز و از همه مهم تر اگر هواپیمای مسافربری است، جان مسافران را با فرود اضطراری هواپیما نجات داد. در واقع همه ی خلبانان به گونه ای آموزش دیده اند که بتوانند در هنگام بروز حادثه ای و در مواقعی که عقل و شرایط حکم می کند، فرود اضطراری انجام دهند. اما در این لحظات به خلبانان پرواز چه می گذرد؟ ما امروز می خواهیم تا خاطرات خلبانان پرواز را از فرود اضطراری هواپیما بازگو نماییم.
مطالب مرتبط: آشنایی با انواع هواپیماهای جنگی حقایقی مرموز درباره ی جعبه ی سیاه هواپیما! با آداب و رسوم واتر سالوت یا خوش آمدگویی هواپیماها آشنا شوید!
فرود اضطراری شاید برای شما بیانگر یک حس کاملا دلهره آور و ترسناک باشد اما اگر برای شما اینگونه است تصور کنید که برای خلبانان دارای چه بار روانی می تواند داشته باشد! همانطور که در مقدمه هم اشاره کردیم، خلبانان به شیوه ای آموزش می بینند تا در هنگام بروز حادثه و مواقع اضطراری با استفاده از دانش و کمک جعبه ی ابزاری که در درون هواپیما است، شرایط پیش آمده را از حالت بحرانی خارج کنند و حتی رو به فرود اضطراری هواپیما بیاورند.
اگر کنجکاو هستید که فرود اضطراری هواپیما در چه شرایط مختلف و حتی غیر معمولی ممکن است تا پیش آید، مطلب خنده دارترین و عجیب ترین دلایل فرود اضطراری هواپیما را مطالعه نمایید.
اولین فرود اضطراری هواپیما که می خواهیم برای شما مورد بررسی قرار دهیم، پرواز ۱۵۴۹ یو اس ایرویز (US Airways Flight 1549) است. در طی این پرواز که یک فروند هواپیمای ایرباس Airbus A320 مجبور به فرد اضطراری شد اما قضیه چه بوده است؟
در تاریخ ۱۵ ژانویه ی سال ۲۰۰۹ میلادی از فرودگاه لاگاردیا شهر نیویورک این هواپیما عازم فرودگاه بین المللی شارلوت داگلاس برای توقف بین راهی بود که مجبور به فرود اضطراری در آب های رود هادسون می شود. با وجود از کار افتادن هر دو موتور هواپیما بر اثر برخورد پرندگان، کاپیتان چیسلی سولنبرگر (Chesey Sulenberger) توانست تا هواپیما را به آرامی در آب رودخانه بنشاند و در حالی که هواپیما تا نیمه در آب غوطه ور شده بود، همه ی ۱۵۵ مسافر و خدمه ی این هواپیمای ایرباس A320 تخلیه شدند.
چند تن از سرنشینان در این حادثه دچار صدمات جزئی شدند و تعداد کمی از آن ها نیز صدمات جدی دیدند. از این حادثه به عنوان معجزه در هادسون نیز یاد می شود. بعد از این حادثه کاپیتان سولنبرگر و خدمه این پرواز مورد ستایش قرار گرفتنند و به آن ها لقب قهرمانان را دادند. فیلم سینمایی سالی با بازی تام هنکس بر اساس این ماجرا در سال ۲۰۱۶ ساخته شده است. کاپیتان سولنبرگر، فارغ التحصیل رشته روان شناسی از دانشکده نیروی هوایی کشورش و فوق لیسانس روانشناسی صنعتی با گرایش خطاهای انسانی از دانشگاه پوردو است.
وی سال ها خلبان هواپیمای جنگی بوده و به عنوان عضو هیات تحقیق حوادث هوایی ارتش در این نیرو فعالیت داشته است. او به عنوان استاد خلبان از سال ۱۹۸۰ با هواپیمای ایرباس در خطوط هواپیمایی پرواز کرده و به عنوان مدیر ایمنی انجمن خلبانان و محقق حوادث هواپیمایی با NTSB و FAA همکاری داشته است. سولنبرگر درباره ی حس و حالش در هنگام بروز این حادثه می گوید که اولین اصلی که به آن توجه کردم این بود که بادی ان قدر به خودم مسلط باشم تا به بهترین نحو ممکن شرایط رات در دست بگیرم. خلبان سولنبرگر پس از فرود در رودخانه و تخلیه ی همه سرنشینان دو بار کابین هواپیما را تا آخر چک می کند تا از خروج همه مسافران اطمینان حاصل نماید.
واقعه ی بعدی که ما می خواهیم در زمینه ی فرود اضطراری هواپیما برای شما نقل کنیم، ماجرای فرود اضطراری خلبان ادوارد وایر (Edward wier) است. عصر یک روز بهاری در سال ۱۹۹۳ میلادی، خلبان ادوارد وایر ۴۵ ساله از مقصد بیرمنگام انگلیس بلند شد تا به مقصدی در ۱۳۰ مایلی شرق پرواز کند. حدود ۴۰ مایل به سمت شهر مقصد یعنی نورویچ زمانی که خلبان وایر کم کردن ارتفاع را آغاز کرده بود، صدای مهیبی بلند شد و در نتیجه ی آن، هواپیما لرزید و دیگر هیچ صدایی از ۲ موتور به گوش نمی رسید.
در واقع موتور راست از جا کنده شده و بخشی از تیغه را با خود برده بود. تیغه ی از جا کنده شده با موتور چپ برخورد کرده و آن را نیز از کار انداخته بود. عدم تقارن، هواپیما را به تندی به سمت راست پیچاند. وایر در اقدامی ماهرانه توانست پس از دو چرخش تعادل را بازگرداند، اما بار دیگر هواپیما شروع کرد به دور خود چرخیدن و با سرعت ۲۴۰ کیلومتر بر ساعت بر روی زمین سقوط کرد.
در حین سقوط وایر توانست فضای بازی را سمت چپش تشخیص دهد و بدون معطلی به سمت آن پیچید. راهی برای بازکردن چرخ ها نبود. با وجود سیم های برق در هم پیچیده ای که بر سر راه بود، وایر توانست هواپیما را به آرامی روی شکمش فرود بیاورد. بعدتر از جایی که دم هواپیما خرمنی از محصول درو شده را شانه کرده بود، ردی ۷۰۰ متری از شعله هواپیما بر زمین ماند.
از لحظه ی تماس با زمین نیز هواپیما ۱۴۰ متر بر زمین لغزیده بود. وایر درباره ی تجربه و حسی که در هنگام فرود اضطراری هواپیما داشت می گوید که؛ اگر ثانیه ای دیرتر متوجه فضای خالی کناری شده بودم، دیگر من اینجا نبودم تا برایتان بگویم که چه اتفاقی افتاده است! به این عملیات نجات و فرود اضطراری، نجات ناواجو (Navajo) می گویند.
یکی دیگر از جالب ترین و در عین حال شوکه کننده ترین فرودهای اضطراری که اتفاق افتاده است توسط خلبان لئونارد فولر بوده است. قضیه از این قرار اسیت که آورو انسون، هواپیمای آموزشی دو موتوره بریتانیایی ارتش متفقین بود که در طول جنگ دوم جهانی همه جا دیده میشد. مشکل اینجا بود که هواپیماهای انسون آن قدر زیاد بودند که برخوردشان با هم خیلی امر محتملی بود، اما برخوردی که ۲۹ سپتامبر ۱۹۴۰ بر فراز آسمان صاف و بیکران استرالیا میان دو انسون رخ داد، اصلا رایج نبود.
آنها در واقع تنها برخورد نکردند، بلکه یک هواپیمای بزرگ چهارموتوره روی هم تشکیل دادند که برای همیشه انسون های کول سوار لقب گرفت. خلبان لئونارد فولر (Leonard Fuller) داشت آرام آرام با انسونش ارتفاع کم می کرد که روی انسون جک هیوسن که داشت ارتفاع می گرفت، فرود آمد. هواپیمای جک زیر او عملا راهی برای دیده شدن نداشت. از آنجا که چرخ فرود انسون ها ۱۴۰ دور طول می کشد تا به جلو بیاید و بعد ۱۴۰ دور دیگر هم برای باز شدن برای فرود نیاز دارد، خلبانانی همچون فولر اغلب پیش از فرود آن را باز می کردند تا سر فرصت باز شود و هنگام فرود آماده باشد.
به این ترتیب، چرخ های هواپیمای فولر عملا روی بال های هواپیمای هیوسن (Hysson) نشسته بود. هیوسن در عین بهت زدگی به طرز شگفت آسایی هوشمندانه عمل کرد. دریچه های سوختش را تنظیم کرد، اهرم ارتفاع گیری را با کمربند ایمنی صندلی اش محکم بست، از پنجره ی کناری کابین بیرون خزید و با چتر نجات پایین پرید. همزمان فولر متوجه شد در واقع می تواند هر دو هواپیما را کنترل کند: سیستم کنترل خودش کاملا دست نخورده باقی مانده بود و موتور راستش با کمک دو موتور روشنی که هیوسن به جا گذاشته بود برای ادامه مسیر هر دو هواپیما کافی بود. سرانجام فولر هواپیماها را در مزرعه ای فرود آورد. هیوسن چرخ فرود را نیز برای فولر باز گذاشته بود. تنها آسیبی که هواپیماها دیدند از نقطه ی تماس شان بود. هواپیمای فولر تا ۷ سال پس از آن نیز کار کرد.
در تاریخ ۳ سپتامبر سال ۱۹۸۹ واقعه ی بعدی ما در زمینه فرود اضطراری هواپیما برای هوایپمیا بوئینگ ۷۳۷ پرواز ۲۵۴ برزیل را رقم خورده شد. هواپیما از سائوپائولو بلند شده و طولانی ترین مسیر برزیل را به سمت شمال پرواز کرده بود و در میانه راه نیز توقف داشت. ۳۲۰ کیلومتر مانده به مقصد نهایی وقتی هواپیما به مارابا رسید، خلبان سزار گارسز (Caesar Garzas) نگاهی به نقشه ی پرواز انداخت که روی آن مسیر بلم را با ۰۲۷۰ مشخص کرده بود.
گارسز، آن را ۲۷۰ درجه خواند و به سمت غرب حرکت کرد! این مسیر به یکی از خطرناک ترین نقاط برزیل در میان جنگل های استوایی شمال ماتوگروسو معروف است. اگر چه دستیار خلبان متوجه تغییر مسیر خلبان شد، اما به دلیل سوخت بسیار کمی که برای ادامه مسیر داشتند بی چون و چرا مسیر خلبان را پذیرفت. دو ساعت بعد از زمانی که باید در فرودگاه می نشست گارسز به مرکز کنترل ترافیک هوایی اعلام کرد قصد دارد در میان جنگل های آمازون فرود بیاید.
هر چند هنوز هیچ تصوری نداشت که کجاست. از آنجا که امکان تخلیه سوخت فراهم نبود و گارسز نمی خواست ریسک انفجار را به جان بخرد تا جایی که مخزن سوخت بوئینگش خالی شود، پرواز کرد. با از کار افتادن برق، او ابزار چندانی در کابین تاریکش نداشت و افق را تنها از روی آتش هایی که در دوردست می دید تشخیص داد. سرانجام گارسز توانست بوئینگ ۷۳۷ را روی درختانی به بلندی ساختمان های ۱۸ طبقه فرود بیاورد. بال های هواپیما از هم گسیخته شد و هواپیما به سرعت ایستاد. ۱۳ نفر جان باختند و ۴۱ نفر زنده ماندند.