در سال ۱۸۹۹ رودیارد کیپلینگ این جمله مشهور را نقل کرد: “شرق شرق است، غرب غرب است و این دو هرگز به یکدیگر نمی رسند، اما واقعیت چیز دیگری است شرق و غرب ۲ هزار سال قبل از آن با جاده ابریشم به یکدیگر متصل شده بودند.” در واقع حتی نامیدن این مسیر با عنوان جاده نیز اشتباه است. از همان ابتدا، مسیر ابریشم صرفاً سمت و سویی از میان بیراهه ها و بیابانها بوده است و نه راههایی که مشهود و مشخص باشند؛ اکثر کشورهای مسیر ابریشم با کشورهای همجوار خود به تجارت می پرداختند و مسافران کسانی بودند که یک سوم جهان را طی می کردند.
مارکوپولو که در قرن سیزدهم از ایتالیا به چین سفر کرد، اولین سیاح غربی است که اثری محبوب و ماندگار بر جای گذاشته است. شرح وقایع تاریخی او بیش تر به یک افسانه می ماند تا یک تاریخ، اما از داستانهای بسیاری از تاجران می توان بدرستی مشاهدات وی پی برد. به رغم بسیاری از حذفیات و یا گزافه گویی ها کتاب وی یکی از پرفروش ترین کتاب هاست.
جاده ابریشم بخشی از یک جاده نبوده است. اما تجارت ابریشم از تجارتهای رایج آن دوران بوده است. کاروانهای مسافران غرب خز، سرامیک، ادویه و زنبق سفید، برای درمان بیماریها، و هلو ، زردآلو و حتی ریواس را بهمراه خود جابجا می کردند. کاروانهایی که به سمت شرق می رفتند نیز کالاهایی ماند فلزات و سنگهای گران بها و عاج فیل، شیشه، عطر، رنگینه، منسوجات و همچنین انگور، یونجه، پیازچه، گشنیز، کنجد، خیار، انجیر و کافیشه را حمل می کردند.
بازرگانان برای این که از دست راهزن ها در امان باشند کاروان هایی متشکل از هزار شتر را بهمراه گروهی از سربازان مسلح، به راه می انداختند. هر شتر دوکوهانه قابلیت حمل۱۸۰ تا ۲۲۵ کیلوگرم کالا را داشت. این مسیر طولانی به مناطق گوناگون سیاسی و اقتصادی تقسیم می شد. تاجران چینی کالایشان را تا دانهوآنگ یا آن سوی دیوار بزرگ چین و تا لولان همراهی و محافظت می کردند. جایی که کالا ها در آسیای مرکزی با پارتها، سودانی ها، هندی ها، و کوشانی ها داد و ستد می شد و آنها به تجارت با روم، ایران و سوریه و یونان می پرداختند. هرتبادلی که صورت می گرفت، باعث افزایش قیمت نهایی محصولات می شد. این موضوع سبب شد که امپراطوری روم بدست یونانی ها و کارآفرینان یهودی بیفتد.