تشکیل تیم و کار تیمی همیشه راه حل مناسبی برای ایجاد یک محیط کار بهتر نیست؛
بهویژه اگر هدف، ایجاد جو کاری بهتر یا ارتقای سطح بهره وری سازمان باشد. نگاهی به تجربه آمریکاییها در اقتباس روش «دوایر کیفیت» از ژاپنیها نشان از آن دارد که تلاشها برای تشکیل تیم در یک سازمان گاهی میتواند پیامدهای ناگواری به دنبال داشته و باعث هرج و مرج شود (دوایر کیفیت: مدلی است که بر کار تیمی و مدیریت مشارکتی تاکید داشته و نخستین بار توسط ژاپنیها به آن پرداخته شده است.)
آیا تشکیل تیم و فعالیت تیمی در یک سازمان همواره به سود سازمان است؟ برای یافتن پاسخی روشن و به دور از تعصب، لازم است موقعیتهایی را جست وجو کرده که در آن فعالیتهای تیمی یک سازمان و سرمایهگذاری برای تشکیل تیمها چندان نتیجه بخش نباشد. در ادامه با الی گشت همراه باشید.
مطالب مرتبط: مسوولیت پذیری، رمز موفقیت کار تیمی نقش روابط مناسب در توسعه کسب و کار
اما چگونه میتوانید تشخیص دهید که کار تیمی ضامن موفقیت شما یا کار فردی است؟
برای تشخیص اینکه شغل شما در کدام دسته قرار میگیرد، چندین معیار ساده قابل بیان است:
- زمانی که برای انجام شغل مربوطه به «تبادل اطلاعات و افکار» نیاز چندانی نباشد، اجبار کارکنان به تشکیل تیم و فعالیت تیمی میانجامد که پس از مدتی دلسرد شده و به این ترتیب بازدهی سازمان کاهش مییابد.
- زمانی که تمامی اطلاعات لازم برای انجام و اتمام کار تنها در اختیار یک فرد قرار میگیرد، فعالیت تیمی پیشنهاد نمیشود.
- زمانی که فعالیت مربوطه «ساده» و «تکراری» باشد، نیازی به تشکیل تیم نیست، حتی اگر مسوولیت مربوطه به صورت یک کل، پیچیده باشد اما توسط سازمان به مجموعهای از خرده وظایف کوچک و ساده تقسیم شده باشد. یک خط مونتاژ قطعات اتومبیل نمونه آشکاری از وظایفی است که به تنهایی ساده و پیش پا افتاده هستند اما مجموع همین فعالیتهای ساده و مجزا در نهایت به تولید محصولی پیچیده می انجامد.
از یاد نبریم؛ تفکیک یک فرآیند شغلی به چندین فرآیند ساده نمی تواند خالی از عیب باشد و اگر مدیریت دست به چنین اقدامی بزند، فعالیت تیمی تنها در صورتی موثر است که سازماندهی و تقسیم وظایف به درستی صورت گیرد.
- هنگامی که شغل مربوطه مجموعهای از فعالیتها و خرده وظایفی است که به یکدیگر مرتبط نبوده و هرکس میتواند به تنهایی و بدون اطلاع از فعالیتهای همکاران خود وظیفه خود را به درستی انجام دهد، فعالیت تیمی بر بازدهی سازمان تاثیر چندانی نمیگذارد.
هر رویدادی درون یک بافت و بستر سازمانی مفهوم پیدا میکند. برای اتخاذ یک رویکرد تیمی لازم است عناصر دیگری چون انعطاف پذیری، سیستم مدیریتی و ثبات را در نظر داشته باشیم چرا که قوت و ضعف هر یک از این عوامل میتواند ما را به هدف خود نزدیک یا دور سازد. عناصر سادهتری چون ویژگیهای فردی کارکنان و ساختار شغلی نیز در موفقیت یا شکست یک پروژه تیمی تاثیر بسزایی دارند.
در نهایت اینکه ممکن است کار تیمی در یک سازمان مثل نوشدارو عمل کند و در سازمان یا بستری دیگر بلای جان کارکنان شود. برای حصول اطمینان از اینکه سرمایهگذاری و تلاشهای ما برای داشتن یک رویکرد تیمی به هدر نمیرود، لازم است تمامی جوانب سیستم را در نظر گرفته و بعد تصمیم گیری کنیم.