تلاش برای درک علل رفتار خاص انسان در کار موجب ارائه نظریه ای تحت عنوان انگیزش گردید. از نظر انیشتن ۱۰ درصد نبوغ را الهام تشکیل می دهد و نود درصد آن سخت کوشی و عرق ریختن است. این یک واقعیت است که برخی افراد نسبت به دیگران تلاش بیشتری می کنند، اینگونه افراد نسبت به همکاران با ذکاوت خود عملکرد بهتری ارایه می نمایند. به مجموعه عامل هایی که مردم را وا می دارد به روش خاصی رفتار و تلاش کنند تا به هدفهای مورد نظر دست یابند انگیزش می گویند.
از ایده های جدید حمایت کنید.
وقتی کارمندان با یک پیشنهاد یا یک راه حل برای رفع یک مشکل به سراغ شما می آیند، به این اعتقاد دارند که پیشنهادشان برای بهبود شرکت می باشد؛ این علامتی است که نشان می دهد آنها اهمیت می دهند. از ایده های جدید حمایت کنید و به آن فرد شانس این را بدهید که به طور مستقل بر روی آن کار کند. این یعنی انگیزش؛ چه آن کار به نتیجه برسد یا نرسد.
هر کارمند را صاحب اختیار کنید.
تک تک کارمندان به نحوی با خط پایانی (مشتریان) در ارتباط هستند یا بر روی آنها تاثیر می گذارند. دادن اختیار به آنها برای پیشرفت در وظایفشان، باعث خلق احساس مالکیت در آنها می شود و همین امر باعث می شود که کارمندان انتظارات را برآورده کنند و حتی از آنها فراتر بروند.
اجازه ندهید که کارمندان احساس خستگی کنند یا کسل شوند.
در زمان های مهم جشن بگیرید. می توانید به مناسبت تولد کارمندان یا مناسبتهای شخصی آنها، سالگرد افتتاح شرکت و حتی موفقیت های شرکت جشن بگیرید. این کار هرگز تکراری و قدیمی نمی شود.
از موفقیتهای کارمندان قدردانی کنید.
هر کسی می خواهد به نحوی شناخته و دیده شود. قدردانی که از جانب یک مدیر بالادستی یا مدیر شرکت انجام می شود، بیشتر از چیزی که شما فکر می کنید برای کارمندان ارزش دارد. هر کسی با دیگران تفاوت دارد. تعریف و تشویق از ویژگیهای شخصیتی افراد، باعث خلق فرهنگی پویا و متنوع می شود.
گوش کنید.
این شاید آسان ترین کاری است که می توانید برای یک کارمند انجام دهید؛ همچنین می تواند سخت ترین باشد! هر روز زمانی را فراهم کنید تا به هر موردی (از نگرانی ها تا پیشنهاد ها) گوش دهید. این کار نه تنها کارمندان را شاد می کند، بلکه برای شما بینش و بصیرتی عمیق از افراد فراهم می کند.
کارمندان را به یک رقابت سالم و دوستانه تشویق کنید.
یک محیط رقابتی، محیطی اثر بخش خواهد بود. تشویق افراد به شرکت در رقابت ها و چالشها باعث همراهی و وفاداری بیشتر آنها می شود.
اهدافی خلق کنید که بتوان به آنها دست پیدا کرد.
تعیین اهداف، بسیار مهم است، اما باید مطمئن شوید که آنها خیلی بلند و دور از دسترس نباشند و در ارزیابی های پایان سال، قابل دسترس باشند.
انتظارات خود را واضح و روشن کنید.
خواسته ها و انتظارات خود را طوری تعیین نکنید که افراد گیج شوند. انتظاراتی روشن، تعیین کنید تا بتوانید برای نتایجی خاص برنامه ریزی کنید.
افراد را به یادگیری مهارتهای جدید و خلاقیت تشویق کنید.
یک محیط خلاق، محیطی در حال رشد و موفق خواهد بود. افراد را به خلاق بودن و دادن ایده های جدید تشویق کنید و پیشرفت شرکت خود را مشاهده کنید. فرصتی را فراهم کنید تا همه، مهارت های جدید را یاد بگیرند و یا مهارت های قبلی خود را مرور کنند.
کارمندان را در تصمیم گیری سهیم کنید.
تصمیمات بزرگ کاری، همیشه در اتاق مدیریت و توسط هیات مدیره گرفته می شود، اما این به این معنی نیست که کارمندان در این روند دخالتی نداشته باشند و کنار گذاشته شوند. مقصود از مشارکت کارکنان، انواع روشها و فعالیتهایی است که در زمینه مشارکت اعضای سازمان انجام می گیرد. این امر نوعی فرایند مشارکتی است که هدف آن تشویق و ترغیب کارکنان و اعضای سازمان به دادن تعهد و مشارکت هر چه بیشتر در امر موفقیت سازمان است. پایه و اساس این اندیشه بر این منطق است که کارکنان در فرایند تصمیماتی که بر سرنوشت آنان اثر میگذارد، مشارکت کنند و در کار اداری و سازمانی از آزادی عمل بیشتری برخوردار شوند و در نهایت باعث افزایش بازدهی، تولید و بهره وری در سازمان شوند.
درگیر کردن کارمندان در روندهای تصمیم گیری می تواند همچنین به تشخیص استعدادهای مدیریتی کمک کند و این استعدادیابی در آینده به سازمان کمک خواهد کرد. همینطور مدیران رده های بالایی سازمان زمان بیشتری می یابند تا بر روی وظایف خود تمرکز کنند.
نقش کارمندان را تعریف کنید.
کارمندان باید فرصت این را داشته باشند تا به رده های بالاتر برسند و جایگاه خود را درون سازمانی که در آن کار می کنند، بهبود دهند. در غیر اینصورت احتمال آن بیشتر می شود که آنجا را ترک کنند و جایی دیگر کار کنند. اما در هر سطحی که کار می کنند، باید تعریف خوب و کاملی از شغل خود و درک درستی از نقش خود داشته باشند. در اینصورت آنها هدفمند به کار خود ادامه می دهند. کارمندان شرکت نیاز دارند بدانند که نقش آنها چطور بر روی کل اهداف سازمان تاثیر می گذارد و آنها کجای این تصویر بزرگ قرار دارند.
از آنها بپرسید که خارج از فضای کار چه چیزی می خواهند؟
این را بدانید اگر یک مدیر رده بالا یا مدیر عامل تمایل داشته باشد که اهداف افراد را بداند، کارمندان احساس بهتری نسبت به شغل خود خواهند داشت. اهمیت دادن به خواسته ها و اهداف کارمندان سبب می شود که آنها احساس کنند که درک می شوند.
این را بدانید که انگیزه دادن همیشه کافی نیست.
اگر تلاشهای شما در خصوص انگیزه دادن به کارمندان جواب نمی دهد، ممکن است که اشتباه از سوی شما نباشد و هر کسی برای آن شغل خاص نتواند انگیزه پیدا کند. اگر کارمندی واقعا ترجیح می دهد که کار دیگری انجام دهد، شاید بهتر است که او را تشویق کنیم تا چیز جدیدی را تجربه کند.
www.motivation123.com