موفقیت و کامیابی مقوله و احساسات مثبت و خوبی هستند که در پس یک تلاش بر انسان مستولی می شود. برای رسیدن به این مهم می توان با بهکار بستن چند توصیه هایی چند به موفقیت های حتمی و همیشگی دست یافت که در اینجا به ۱۰مورد آنها اشاره شده است، پس در ادامه با الی گشت همراه باشید.
مطالب مرتبط: رعایت این قوانین به موفقیت کسب و کارتان می انجامد این ۶ جمله، مانع موفقیت شما است!
موفق ترین مدیران کسانی هستند که همان گونه ای رفتار وکار میکنند که متوقعند کارکنانشان آنگونه باشند. البته در این میان باید توجه کردکه نقش ها و کارکردهای مدیران با کارمندان و کارگرانی که زیرمجموعه آنها هستند، تفاوت داشته اما الگوهای کاری و رفتاری خیر.
بعضی از مدیران به هیچ عنوان علاقه نداشته کسانی را در اطراف خود ببینند که از آنها موفق تر و کارآمدتر هستند؛ درحالیکه مدیران موفق همیشه تلاش می کنند تا زبده ترین و قوی ترین نیروها را دور خود جمع کنند؛ حتی اگر بسیاری از آنها از خودشان بالاتر باشند.
آیا موفقیت های پیشین شما به خاطر برخورداری شما از مهارت های مدیریتی و رهبری تان بوده است یا اینکه شما این قابلیت را داشته بدون استفاده مستقیم از همه این مهارت ها و تنها با نیمی از توان تان به این موفقیتها دست پیدا کنید؟ و اگر چنین است و اگر شما تمام توانایی هایتان را بهکار می بستید چه موفقیت های خارق العادهای را به دست می آورید؟! آنچه مسلم است اینکه نگریستن به پشت سر و واکاوی عملکردهای پیشین مدیران میتواند به آنها در شناسایی توانمندی ها و عوامل موفقیت آنها کمک شایانی کرده و از سویی دیگر با مشخص کردن نقاط ضعف شان، زمینه تغییر رفتار و رفع نقاط ضعف را فراهم می سازد.
کمتر سازمان، شرکت یا تیمی را میتوان یافت که تمام اعضای آن را افرادی کارآمد و بی نقص تشکیل بدهند. هنر مدیران بزرگ این است که به جای گلایه کردن و نالیدن از مشکلات و نیروهای ناکارآمد گروه با افزایش انسجام در درون سازمان و استفاده بهینه از پتانسیل های موجود بهترین عملکرد گروهی و سازمانی را ارائه دهند.
آیا شرکت یا سازمانی را سراغ داشته که به ناگهان و بدون هیچ دلیلی از ارائه یک محصول یا سرویس پرطرفدار دست کشیده باشد؟ بهطور حتم پاسخ اکثر افراد به این سوال منفی است؛ چراکه هیچ مدیر عاقلی نمی پذیرد که چیزی را که سرمایهگذاری هنگفتی روی آن انجام داده، به راحتی کنار گذاشت. شبیه همین مساله در مورد خود مدیران و افرادشان مصداق پیدا میکند. بهطور کلی، خود مدیران و افرادشان ارزشمندترین و مطلوبترین گزینهها برای سرمایهگذاریهای بلندمدت در سازمان به حساب میآیند. پرواضح است هنگامی که روی فرد یا افرادی سرمایهگذاری قابل توجهی انجام پذیرد، صرفنظر کردن از آنها به آسانی میسر نخواهد بود.
وقوع ضرر و زیان در هر فعالیتی و در هر گروهی امری طبیعی و عادی است، این اهمیت دارد که با شناسایی سریع و دقیق زیان ها و عوامل منفی از تاثیرگذاری منفی بیشتر آنها و تبدیل شدن به تهدید جلوگیری کرد.
بسیاری از ما عادت کردهایم که بیشتر روی نقاط ضعف دیگران تمرکز داشته و درنتیجه نقاط قوت آنها را نادیده می گیریم. یکی از وجوه تمایز مدیران موفق این است که عمده توجه خود را معطوف به نقاط قوت و توانایی های افرادشان معطوف کردهو در کنار آن ضعف های آنها را نیز مورد توجه قرار داده و در راستای رفع آنها گام برمی دارند.
همه ما بهعنوان انسان تمایل داشته که دیگران ما را دوست بدارند. اما چه اتفاقی روی می دهد اگر علاقه یک مدیر به دوست داشته شدن با وظایف و کارکردهای مدیریتی او تداخل پیدا کند؟ به همین دلیل هم هست که اغلب مدیران بزرگ به درستی متوجه شده اند که کارکنانشان باید به دیده احترام آنها را دیده و خودشان هم همین احساس را نسبت به افرادشان دارند.
یکی از اشتباهات مهلک و مخرب بسیاری از مدیران این است که پس از کسب موفقیت هایی چند، خود را قادر مطلق و دانای کل دانسته که به هیچگونه مشورت و راهنمایی نیاز نداشته و بهتنهایی می توانند همه مشکلات را حل سازند درحالیکه مدیران موفق کسانی هستند که هیچ گاه خود را از یادگیری و راهنمایی شدن مستثنی و بینیاز ندانسته و میدانند که اول باید آموخت و سپس باید به دیگران یاد داد.
برای موفقیت در عرصه مدیریت، هر مدیری باید از تمرکز روی «من» صرف نظر کرده و روی «ما» متمرکز شود؛ چرا که موفقیت و کارآمدی یک مدیر فقط براساس پیشرفت فردی او سنجیده نمیشود، بلکه بیشتر براساس تاثیرگذاری مثبت او بر افراد تحت مدیریتش و تحقق اهداف سازمان با کمک آنها تعیین میشود. بنابراین موفقترین مدیران کسانی هستند که به جای خرده گرفتن بر افراد و تلاش برای به کرسی نشاندن حرف خود به این عقیده درست پایبند هستند که موفقیت تیم شان موفقیت خود آنها نیز هست.