خودخواهی، انتقام از دیگران، ترس از شکست، نیاز به ثابت کردن خود به یکی از والدین و بسیاری از موارد مشابه از جمله مواردی هستند که با وجود اینکه عموم افراد میلی به پذیرش آنها به عنوان انگیزه کارآفرینی شان ندارند، اما در واقع دلایلی هستند که بسیاری از افراد را به حوزه کارآفرینی جذب کرده است. در ادامه با الی گشت همراه باشید.
مطالب مرتبط: چطور کارآفرین موفقی باشیم؟ ۸ تصور اشتباه کارآفرینی!
شما نیاز دارید متوجه شوید که آیا انگیزههایتان به اندازه کافی قوی هست تا شما را در طول مسیری که بهطور توامان هیجان انگیز و فرساینده است به پیشروی وادار کند یا خیر. شما میتوانید پول و زمان زیادی را گذاشته تا از طریق دریافت مشاوره فردی به شناخت عمیق تری از خودتان دست یابید، اما اغلب کارآفرینان معمولی فاقد چنین توانایی هستند. ابتدا از خودتان سوال کنید، چرا میخواهید یک کارآفرین موفق باشید؟ این بار این سوال را با دست خودتان روی کاغذ بنویسید و به آن پاسخ بدهید. سپس بر مبنای این سوال، پنج سوال جزئیتر و عمیقتر دیگر که در ادامه آوردهام را نیز از خودتان بپرسید و پاسخگوی آنها باشید.
- چه چیزی آنقدر مرا خشمگین می سازد که باعث می شود کنترل خود را از دست بدهم؟
احتمالا دسته ای از نام ها و برچسب ها هست که باعث میشوند خشم شما شعله ور شود. مثلا امکان دارد فردی بهطور اتفاقی شما را با عناوینی همچون تنبل یا بیمقدار خطاب کرده و باعث شود حالتان خراب شود. این به هم ریختگی درونی سرنخی است که شما را به یکی از انگیزه های اصلی تان که قبلا از وجود آن آگاهی نداشتید، نزدیک می کند.
- آیا کسی که تجربه و دانشش از من بیشتر است، انگیزههای من را همان طور دیده که خودم آنها را می بینم؟
وقتی انگیزه های اصلی تان را پیدا کردید، آن را با یک مشاور قابل اعتماد مطرح کنید. شخصی که شما را بهخوبی بشناسد، در موقعیتهای مختلف عملکرد شما را دیده باشد، صراحت کلام داشته باشد و بتواند از شما سوال های بیرحمانه و چالشبرانگیز بپرسد. آیا نظر آن فرد یا افراد راجع به انگیزه هایتان به دیدگاه های شخصی خودتان نزدیک است؟ اگر نه، شاید بهتر باشد سوالات قبلی را مجددا از خودتان پرسیده و علت تفاوت در دیدگاهها را دریابید. بعد از انجام این تمرین و پاسخ به سوالات فوق، به روشنی دریافته که انگیزه های اصلی شما از ورود به دنیای کارآفرینی، برخاسته از منابع شادی آفرین یا ترسهای بنیادین تان هستند. در این صورت به جاه طلبی لازم برای تبدیل شدن به یک کارآفرین دست می یابید. اگر این جاه طلبی را به رسمیت نشناسید، امکان دارد راجع به موفقیت مردد باشید و خودتان باعث شکست تان شوید.
- هنگامی که کودک بودم چه چیزی بیش از همه مرا خوشحال میکرد؟
شادی نیز میتواند هدایت کننده ما به سوی عمیقترین انگیزههایمان باشد. اما اگر از افراد مختلف سوال کرده چه چیزی بیش از همه شما را خوشحال میکند، آنها چیزهای گذرا مانند یک غذای خوشمزه یا تماشای طلوع آفتاب یا تجارب بلندمدت نظیر روابط ماندگار، زندگی خانوادگی و رضایت معنوی را نام می برند. همین پرسش را معطوف به دوران کودکی کنید و خاطره ای فراموش نشدنی از موقعیتهای خاص که شما را عمیقا خوشحال میکرد، به یاد بیاورید. می بینید که تعدادی از انگیزه های اصلی شما برای کارآفرینی به تدریج برایتان مشخص میشوند.شاید این انگیزه بازیابی احساس خوشایندی باشد که از به ثمر رساندن یک گل در یک مسابقه فوتبال در وجودتان احساس کردید. این خاطرات خوش هر چیزی که باشد موجب میشود نسبت به آنچه واقعا شما را به پیش میراند، آگاهتر شوید.
- چه خواسته یا ترس بنیادینی در شما هست که موفقیت بهعنوان یک کارآفرین آن را برطرف می کند؟
این سوال نیز پاسخ هایی را بوجود می آورد که بارها تکرار میشوند. برای مثال بسیاری از افراد از این می هراسند که در مقابل والدین یا رقیب شان تحقیر شوند. برخی دیگر دریافته که عطش عمیقی برای به دست آوردن قدرت یا جایگاه اجتماعی دارند. انگیزه اصلی آنها به میزان زیادی از این نشأت می گیرد که هیچکس به آنها دستور ندهد یا گروهی از آدمها را داشته باشند که به آنها شدیدا وابسته باشند. انگیزه های اصلی دسته دیگری از افراد را چالشهای دوران کودکی مانند فقر و تنگدستی یا داشتن یک والد بد تشکیل داده است و آنها عمیقا آرزو داشته که هیچ گاه آنها تلخیها و سختیها را دوباره تجربه نکنند. همچنین برخی افراد وجود دارند که انگیزه های اصلی برای ورود به دنیای کارآفرینی را براساس باورها و نقش های خانوادگیشان شکل داده اند.
- اگر شکست می خوردم، حسم چه بود ؟
اگر پاسخت ان این است که: «تا زمانی که احساس می کردم بهترین تلاشم را کرده ام، می توانستم شکستم را قبول کنم»، احتمالش هست که انگیزه های شما برای کارآفرینی چندان قوی نیستند. پیامدهای روانشناختی شکست باید به اندازه کافی قابل توجه بوده تا به شما برای آنکه بدون تردیدی بر دشواری ها و تلخکامیهایی آتی غلبه کنید، انگیزه بدهند. اگر انگیزه های شما به اندازه کافی قوی نباشند، احتمالش زیاد است که به محض سخت شدن شرایط، تلاش تان را به توقف برسانید. خیلی بهتر است که این چیزها را قبل از آنکه سرمایه تان را ببازید، سالهای عمرتان را تلف کنید و روابط ارزشمندتان را از دست بدهید، کشف کنید. این به آن معنی نیست که نمی توانید به یک کسب و کار نوپا پیوسته و مهارت هایی را که به آنها افتخار میکنید تقویت کنید. این یعنی شاید گاهی اوقات بهتر باشد که به عنوان موسس یک کسب و کار نوپا وارد عمل نشوید، بلکه عضوی از تیم آن کسب وکار باشید.