جملاتی که مدیران نباید به کار ببرند!
اگر مدیر یک مجموعه هستید و جملاتی که در پایین آمده را به صورت منظم بکار می برید، وقتش شده فکری کرده و در استفاده از این جملات تا دیر نشده تجدیدنظر کنید. با الی گشت همراه باشید:
مطالب مرتبط: ۷ شیوه مدیریتی که باعث افزایش بهره وری کارکنان می گردد مدیرتان را راضی نگه دارید!
-
کار شوخی ندارد
این جمله در اصطلاح یک ضدحال به حساب می آید. اگر من یکی از آنها را بشنوم سوءتفاهمی که پیش میآید آن است که هر کار جدی به اصطلاح کوه کندن است. افراد میتوانند لذت برده و در عین حال مشتاق انجام کارهایشان باشند. به جای اینکه اینقدر آشکار شکایت کنید، سعی کنید مشکل ریشهای را بیابید.
-
کار تو را من تعیین میکنم
این جمله در شکل دیگری میتواند بکار برده شود. «این اولویت جدید تو است» بدون در نظر گرفتن اولویتهای کاری کارمند برای مواجه شدن با وظیفه جدیدش.
بیتوجهی به اولویتهای یک کارمند برای مقابله با بحرانهای لحظهای شما غیرمحترمانه و توهینآمیز است و این حس را بوجود می آورد که شما هنگام مدیریت پروژه ها و اولویت بندی آنها تسلط کافی را ندارید. هنگام ارجاع کار جدید به افراد، توضیح داده که چرا از آنها میخواهید که انجام کار دیگری را در دست گرفته و اینکه تکلیف پروژههای در دست انجام فعلی آنها چه می شود و چه تاثیری روی آنها میگذارد.
-
اینجا برای تفکر شما حقوق نمیدهیم
شما نباید افراد را از فکر کردن و خلاقیت و نوآوری منع کنید. حتی افراد در پایینترین سطح نیز امکان دارد، ایدههایی داشته باشند که بتواند روند کار را بهبود دهند. اهمیت دارد که نظرات افراد در شرکت را بشنوید و به آن احترام بگذارید. از مدیرعامل گرفته تا سرایدار.
- شما خیلی شانس آورده که چنین کاری برای خود بیابید
با توجه به آنکه وضع اقتصادی در هر زمان چگونه است، این ممکن است درست باشد اما این تهدیدی پوچ و توخالی به حساب می آید، به همان اندازه که کارمند در یافتن شغل خوش شانس بوده، شما هم به همان اندازه خوش شانس بودهاید که نامزدی دارای صلاحیت را برای این پست دارید. اگر کارها آن طور که مطابق میل شماست پیش نمیرود کارمندتان را توبیخ کرده یا حتی او را اخراج کنید اما تهدیدهای پیش پا افتاده مانند این برای هیچکس فایده ندارد.
-
من وضع کننده قوانین نیستم
مجددا امکان دارد، این جمله درست باشد ولی قطعا قدرت شما را تحت الشعاع قرار میدهد و شما را تنها به یک به اصطلاح مترسک یا مدیر ارشد تنزل میدهد. راه های زیادی برای پاسخ دادن به انتقاد از یک سیاست هست. شما میتوانید کارمند را برای مطرح کردن انتقادش راهنمایی کرده که به چه شخصی مراجعه کند تا تغییرات احتمالی را اعمال کند یا اینکه خودتان این انتقاد را به مدیران مافوق خود منتقل کنید.
-
این به نظر یک مشکل شخصی به حساب می آید
مشکلات شخصی می تواند درحیطه کاری نیز مشکل ساز شود زمانی که روی عملکرد فرد تاثیر منفی داشته باشد. اگر یک کارمند به دلیل مشکل خانوادگی بهطور مرتب دیر در محل کار حاضر میشود یا مدام غیبت میکند، این مشکل دیگر تبدیل به مشکل شما شده است. یک مدیرخوب با کارمندش با روش توفان فکری راهکارهایی را مرور کرده به جای اینکه این مشکل را نادیده بگیرد و انتظار داشته باشد این مشکل را کارمند، خود به تنهایی حل کند.
-
«من از شخصی، یک شکایت از شما به گوشم خورده که…»
شکایت های بی نام جرقه ای است که میتواند آتشی در سیاستهای بین شرکتی و درون شرکتی شعله ور سازد و سبب کینه شود. با عنوان کردن چنین چیزی شما تلویحا اشاره داشته که یا شما میخواهید که او بفهمد چه کسی راجع به او شکایت داشته یا اینکه از آن افراد خواستهاید که این طور بی نام به شما گزارش دهند. مطمئنا دلیلی برای کار خود داشته اما به هیچ عنوان در صورت امکان نگویید که کسی (که نمیخواهم نامش را ببرم) از شما شکایتی داشته و بار این کار را بر دوش خود گذاشته و بگویید «من متوجه شده ام» یا «به چشمم خورده است» تا اینکه کسی را قربانی نکرده باشید.
کلمات قدرتمند بوده و آنچه ما میگوییم اهمیت دارد. یک فرد شاید تصور کند که بهدلیل کارهایی که انجام میدهد مدیرخوبی است اما اگر او در گفتههای خود از جملاتی که ما در این نوشتار به آن اشاره کردیم استفاده کند نشان میدهد که تصورش نادرست است.