مدیریت صحیح، به رشد کسب و کار می انجامد.
مدیریت کسب و کار را نباید صرفا یک عمل آکادمیک به شمار آورد. مدیریت واقعی، هدایت قوی، رفتار مثبت، دانش کسب و کار و مهارت های مناسب فردی را میطلبد.
اما در این بین، دستورالعمل هایی وجود دارد که رهبران و سازمانها با به کار بستن آن به کارآمدتری و انگیزه بیشتر در محیط کار نزدیک تر میشوند. در ادامه با الی گشت همراه باشید.
آزاد گذاشتن جریان اطلاعات
مطالب مرتبط: از توصیه هایی تازه در رفتارهای سازمانی بشنوید شما در سازمانتان چه رنگی هستید؟
یک سازمان رویایی کارهایی مثل فریب کاری، مانع تراشی، اختلال، تقلب و… را انجام نمیدهد. چنین سازمانی میداند که در عصر فیس بوک، ویکی لیکس و توییتر، بهتر است قبل از اینکه دیگران حقیقت را متوجه شوند، خود واقعیت را بازگو کند. چنین سازمانی به نیازهای کارمندان خود احترام میگذارد تا آنها بهتر بتوانند کار خود را انجام دهند؛ به خصوص در محیطهای سست که همتراز نگه داشتن افراد کار راحتی نیست و کارمندان در همه سطوح باید تفکر استراتژیک را به کار ببندند.
طلب کردن چیزی بیش از ارزش صاحبان منفعت
افراد میخواهند جزئی از چیزی باشند که بزرگتر از خودشان است؛ چیزی که بتوانند آن را باور داشته باشند. اینکه سازمانها به یک هدف مشترک نیاز دارند، ادعای پیش پا افتادهای است؛ اما هدف مشترک چیزی فراتر از به سرانجام رسیدن ماموریت شرکت است و میتوان آن را حفظ ارتباطات قدرتمند بین ارزشهای فردی و سازمانی دانست. وقتی این تعریف را داشته باشید، به تقویت فردیت و فرهنگی قوی بهطور همزمان خواهید رسید.
تفهیم چگونگی انجام کار روزانه
مدیران به جز هدف مشترک، باید از فعالیتهای روزانه خود نیز معنایی را داشته باشند. این هدف از طریق افزودن مشاغل جدید انجام نمیشود ، بلکه به بازنگری در وظایفی که هر فرد برعهده دارد نیاز دارد.
تقویت قدرت افراد
یک شرکت ایدهآل کاری انجام میدهد که بهترین کارمندانش باز هم بهتر شده و بدترین آنها به جایی برسد که هیچ گاه تفکرش را نداشت. در اقتصادهای پیشرفته که رقابت برای جذب استعدادها تنگاتنگ است، خیلی راحت مشاهده میکنید که مزایای توسعه کارمندان موجود خیلی بیشتر از هزینههای یافتن کارمندان جدید است؛ با این وجود، وقتی این گونه کارمندان بااستعداد میخواهند به دنبال فرصتهای بهتر بروند، این شرکتها نسبت به از دست رفتن سرمایه خود معترض هستند . در واقع، مدیران کاهش هزینههای نیروی کار را در هر شرایطی یک پیروزی میدانند و هدف بلندمدت افزایش کارآیی کارمندان را در نظر ندارند.
بگذارید افراد خودشان باشند
وقتی شرکتها سعی دارند تفاوتها را برطرف کنند، اغلب خودشان را محدود به طبقهبندیهای قدیمی مثل جنسیت، نژاد، سن، قومیت و امثال آنها میکنند. چنین تلاشهایی قدرشناسانه است، اما مدیرانی که ما با آنها مصاحبه کردیم ماهرانهتر برخورد کرده و به دنبال تفاوتهایی در دیدگاه، عادات ذهنی و فرضیات کلیدی بودند.
سازمان ایده آل از جریانات برجسته در فرهنگ خود، عادتهای کاری، نحوه لباس پوشیدن، سنتها و فرضیات کنترل کار به خوبی آگاهی دارد و برای غلبه بر این جریانات، تلاشهای واضحی انجام میدهد.
قوانینی برای باور افراد
هیچ کس شگفت زده نمیشود که از نظر بسیاری افراد، یک سازمان رویایی عاری از محدویتهای مطلق است؛ اما نباید همه قوانین را از بین برد. مهندسان، حتی اگر در شرکت منعطفی مثل آروپ کار میکنند، باید اصولی را رعایت کرده و در کنترل کیفی جدی باشند، وگرنه ساختمانهایی که میسازند نابود میشود.
سازمانها به ساختار مشخص نیاز دارند. بازارها و بنگاهها به قوانین احتیاج دارند. کسبوکارهای کارآفرینی موفق همزمان با رشد خود، به این باور دست پیدا کرده که فرآیندهای جدید و پیچیده میتواند فرهنگ آنها را تخریب کند؛ اما نظاممندسازی سازمان لزوما به بوروکراسیسازی منجر نمیشود، بهخصوص وقتی کارمندان بدانند این قوانین برای چه تعریف شدهاند و آنها را مشروع بدانند.
در نهایت باید گفت با وجود تحولاتی که تکنولوژیهای جدید و نسل جدید با خود به همراه میآورند، نیروهای کاپیتالیزم ذینفعان و بوروکراسی همچنان دارای قدرت هستند. همانطور که سعی دارید سازمان معتبری بوجود آورده و به پتانسیل بشر در کار پی میبرید، چالشها را دستکم نگیرید. اگر دست کم بگیرید، دیگر سازمانی رویایی ندارید.