رویارویی با بحران ها
اگر به دنبال جایگاه مهمی باشید باید بهای آن را پرداخت کرده و بهای رهبری یک سازمان، پذیرش مسوولیت ها محسوب می شود. وقتی پروژه ای با شکست مواجه می شود، کسی شرایط یا نیت خیر شما را در نظر نمیگیرد. نوک پیکان به سمت شما است. زمانی که باوجود تلاشهای شما و تیمتان، پروژه شما به نتیجه مطلوب نمیرسد شما خودتان را زیر سوال خواهید برد. نمی دانم از پروژه ایکس باکس در روزهای نخست اطلاعی در دست دارید یا نه. چرا که روزهای اول این پروژه بسیار سخت بود، به طوریکه مدیر ارشد این پروژه همواره از تنهایی خود در آن روزها صحبت می کند. او می گوید: «من خودم را مسوول تمام این اتفاقات میدانستم و همزمان با شکست پروژه و فرو رفتن تیم به دل بحران، احساس تنهایی، ناامیدی و ناتوانی اعتماد به نفس من را خدشه دار کرد تا جایی که بحران شغلی و خانوادگی باعث شد درخواست استعفا دهم. اما در نهایت ما کمک استراتژی ۳P Framework توانستیم از آن بحران نجات پیدا کرده و حالا که به آن روزهای سخت نگاه میکنم، دوست دارم تجربیاتم را در اختیار مدیرانی که در ابتدای راه هستند، قرار داده تا اشتباهات مرا تکرار نکنند. بطوریکه هنگام وقوع یک بحران بهتر است با الی گشت همراه باشید:
مطالب مرتبط: بهترین تصمیم ها چگونه گرفته می شود؟! شرکت خود را با این ۱۰ روش از بحران خارج کنید
-
ساده کردن مشکل
ابعاد یک بحران معمولا گسترده تر از آن هستند که بتوانید بلافاصله ریشه آن را بیابید. بحران مانند کلاف سردرگم و پیچیدهای است که گره های آن در سراسر سازمان ریشه میدواند. ابتدا باید پیچیدگیها را ساده کنید. نمیتوانید همزمان به تمام ابعاد مشکل رسیدگی کنید. به جای برداشتن چند هندوانه، بهتر است اولویت بندی کرده و ابتدا به رفع مسائل مهم تر و ضروری تر برسید. همزمان با مدیریت مسائل مهم، ابعاد پنهان مساله بر شما آشکار شده و پیچیدگی ها ساده تر می شوند. راه حل مشکلات پیچیده، ساده کردن مساله و شفافیت آن است.
-
طلب یاری
مدیری موفق است که هنگام بروز یک مشکل بتواند از افراد مناسب یاری بخواهد. منظورم این نیست که تلفن را برداشته و با چندین مشاور مشورت کنید. گاه کمک، پیشنهاد، ایده یا رویکرد جدیدی که به دنبال آن هستید، درست در نزدیکی شما است. به عنوان مثال، وقتی که من برگه درخواست استعفای خود را به رئیسم تحویل دادم، او متوجه شد که من از حل مساله به تنهایی ناتوانم. درخواست استعفای من در واقع پیامی به او فرستاد: «من نیاز به کمک دارم.» به همین علت او درخواست استعفای مرا نپذیرفته و در عوض به من کمک کرد تا سبک رهبری خود را عوض کنم
-
مدیریت، فعالیتی گروهی به حساب می آید
امکان دارد، هنگام بروز یک بحران دچار خودمحوری شوید. این کاملا قابل درک است. من طی روزهای نخست بحران ایکس باکس، تنها به دنبال پاسخ این سوال بودم که چرا شکست خوردم و چگونه میتوانم متفاوت عمل کنم؛ اما پس از مشورت با چندین مشاور خبره دریافتم که «من محور اصلی مشکلات و حل آنها نیستم». کلید اصلی حل مشکلات در دست اعضای تیم بود و تنها به کمک آنها میتوانستیم پتانسیل های خود را کشف کنیم. فراموش نکنید که وظیفه شما بهعنوان یک مدیر تنها ارائه استراتژی و نشان دادن مسیر درست به کارکنان است و باید به آنها اجازه دهد تا هر یک با روش خاص خود در مسیر رفع بحران قدم بردارند.
-
فاصله بگیرید
اولین واکنش هر مدیر هنگام بروز مشکلات این است که شخصا وارد عمل شده و مشکل را رفع کند. طی سال های اول تولید ایکس باکس، من معمولا شب ها تا دیر وقت بیدار بودم و دستگاه ایکس باکس را تست میکردم. شما بهعنوان یک مدیر باید در فرآیند حل مشکل حضور داشته باشید اما حضور بیش از حد و وارد شدن در جزئیات منطقی به نظر نمی آید. بهتر است کمی فاصله بگیرید و به جای تمرکز بر جزئیات، روی مسائل کلیتر تمرکز داشته باشید. چه شد که به اینجا رسیدیم؟ ریشه مشکل کجا است؟ چگونه با استفاده از ابزارهایی مثل استراتژی و تغییر ترکیب اعضای تیم میتوانیم به مسیر درست برگردیم؟ اگر وارد جزئیات حل مساله بشوید، امکان دارد، سایرین از مسوولیت های خود در بروند. بهتر است از قلب مشکلات بیرون آمده و کارکنان خود را راهنمایی کنید تا هر کس در رفع مساله سهمی داشته باشد.
-
باور و ایمان به خود را باور کنید
ایمان، پشتکار و جسارت سه عنصری هستند که توانستند ایکس باکس را از بحران بیرون آورده وگرنه هیچ توضیح منطقی و قانعکننده دیگری برای موفقیت ما نبود.
میگویند «هر بحران به منزله یک فرصت است.» کسی بحران را دوست ندارد؛ اما اگر مدیر یک سازمان هستید، وقوع بحران ها در زندگی حرفهای شما غیرقابل اجتناب است. این بحران ها هستند که باعث میشوند توانایی های خود را محک زده و از آن استفاده لازم را ببرید.