بعد از استعفا چه خط قرمزهایی را رد نکنیم؟
سؤالی که قبل از ترک کردن هر سازمانی برای یک کارمند ایجاد میشود، این است که آیا باید پلهای پشت سرش را در این کار خراب کند؟ پاسخ به این سؤال را از زبان جِی بزیناتی، مشاور و کارشناس کسب و کار میخوانیم. با الی گشت همراه شوید.
یاد یک ضربالمثل افتادم که میگوید: «در مسیر بالا رفتن از پلههای ترقی با کسانی که میبینید مهربان باشید؛ بیشک آنها را در حین پایین آمدن دوباره خواهید دید!»
مطالب مرتبط: چگونه حرفه ای استعفا دهیم؟ این کارها را قبل از راه اندازی شرکت خود دنبال کنید
من اتفاقهای مشابه بسیاری را دیدهام. بازندههایی که ایمیلهای تمامنشدنی در شبکهی کاری میفرستند و محتوای آن چیزی نیست جز سلامت جسمی حیوان خانگیشان و اینکه چقدر این موضوع آنها را ناراحت میکند. در شرکتهای بزرگ نظیر سیسکو که هر کسی روزانه ۲۰۰ ایمیل دریافت میکند، چنین ایمیلهایی میتواند دیوانه کننده باشد.
به همین ترتیب افرادی را دیدهام که چیزی جز چاپلوسی رئیسشان نمیدانند. جالب است بدانید که هر دوی این افراد مدیر هستند و مانند بسیاری دیگر راه ترقی در شغل خود را پیمودهاند.
دوستی داشتم که همیشه میگفت اگر میخواهید در کار موفق باشید باید سعی کنید کسانی را که از شما متنفرند، از کسانی که هنوز در مورد احساسشان به خودتان مطمئن نیستند، دور نگهدارید. شاید خندهدار به نظر برسد؛ اما واقعا صحیح است. روابط کاری و نگرش و برخورد شما از مهمترین نکات زندگیتان به شمار میروند. اگر میخواهید شغلی را که دارید، حفظ کنید؛ پس بدانید که آن افراد – همانها که از شما متنفرند – دنبال شما خواهند آمد و به طریقی سر راهتان قرار خواهند گرفت. شاید به نظر برسد که تأثیر بد روی آنها گذاشتن یا بیان کردن احساستان نسبت به آنها – بخصوص اگر در شرایطی باشید که نتیجه کار اهمیتی نداشته باشد – هیچ هزینه و عواقبی برایتان نداشته باشد، در حالی که چنین نیست.
وقتی در حال ترک جایی هستید – مثلا وقتی استعفا دادهاید – لبخند بزنید؛ یک لبخند بزرگ و واقعی. برای همه آرزوی موفقیت و پیشرفت کنید. ارتباطتان را با آنهایی که دوست دارید یا فکر میکنید در آینده کاریتان میتوانند مؤثر باشند، حفظ کنید. به آنهایی که دوستشان ندارید نیز چیزی نگویید و اصلا ایجاد دلخوری نکنید. شما هرگز نمیدانید در آینده چه اتفاقهایی رخ خواهد داد. شاید اگر ایجاد دلخوری کنید آنها را به یک مانع در راه رسیدن به پلههای بالاتر یا شغلهای دیگر خود تبدیل کنید. به عبارت دیگر پل پشت سر خود را خراب نکنید و اجازه ندهید یک احساس ناگهانی شرایط کاری و آینده شما را تحتالشعاع قرار دهد.
یکی از مهمترین نکاتی که در محیط کار میآموزید، این است که بتوانید بر رفتار خود – بخصوص در مواقع خشم – کنترل داشته باشید. یاد میگیرید صبور باشید و دهان خود را بسته نگهدارید. هر سه این ویژگیها البته بسیار سخت هستند؛ بخصوص وقتی در طول یک زمان طولانی با افرادی دائم در ارتباط روزانه هستید و گاهی آنها همچون خانواده شما برایتان مهم میشوند. شما عادتهای بد آنها را میدانید و احتمالا آنها نیز با شما آشنایی کافی دارند. در چنین شرایطی احتیاط شرط عقل است. کافی است ۵ دقیقه بر افکار و احساسات شیطانی و بیرحم خود غلبه کنید و به همکارانی که دل خوشی از آنها ندارید چیزی نگویید تا پایتان را از در بیرون بگذارید. گاهی سکوت بهترین کار برای انجام دادن و بهترین حرف برای گفتن است.
مرا باور کنید. من بهخوبی با این موضوع آشنایی دارم و حتی کتابی درباره اشتباههایی که افراد در محیط کار مرتکب میشوند، واکنشهایی که نشان میدهند و حرفهایی که میزنند، نوشتهام. من احساس برتری میکردم؛ چرا که موفق بودم، پر کار و تلاش بودم و پول و سود بسیاری برای شرکت آورده بودم. اما این موضوع اهمیتی نداشت. چرا که شرکتها احساس ندارند. اما آدمها دارند و آنها فراموش نمیکنند. من «میدانم» که شغلهای بسیاری را تنها به این دلیل از دست دادم که افرادی درباره من حرفهایی ناخوشایندی زده بودند. وقتی یک بار میخی به دیواری بزنید دیگر هرگز اثرش از بین نمیرود. حرف نامربوطی که هنگام عصبانیت و خشم زده باشید، اثرش برای همیشه بهجا خواهد ماند.
در آخرین روزهای کارم در شرکت سیسکو، روزی به رستورانی رفتم و بهطور خیلی اتفاقی تابلویی روی دیوار دیدم که نوشته بود: «برای من دیر شده بود؛ اما شاید برای تو هنوز دیر نشده باشد.»
من زبان خود را کنترل میکنم و اجازه نمیدهم نیشدار، رکیک و خصمانه با کسی سخن بگوید. خشمم را کنترل میکنم و اجازه نمیدهم وقتی کسی کاری که دوست ندارم انجام دهد، خشمم از حد خود خارج شود. افکارم را کنترل میکنم و اجازه نمیدهم آرزوهای احمقانه اهداف هوشمندانهام را نابود کنند.