چگونه با آدمهای دروغگو کار کنیم؟
نکته کلیدی در مورد کسانی که زیاد دروغ میگویند این نیست که آیا آنها راست میگویند یا نه، بلکه این است که آیا توانایی پیشبینی اعمال آنها را داریم. امکان دارد، جمله «از کار کردن با شما لذت میبرم» دروغ باشد. اما، مادامی که وانمودکنم کار کردن با شما را دوست دارم، دیگر چه کسی اهمیت میدهد که من واقعا نسبت به شما چه حسی دارم؟ دروغهایی که بر واقعیتهای عینی بنا شده باشند- مثلا «من از دانشگاه استنفورد فارغ التحصیل شدهام» یا «این پروژه را تا دوشنبه به پایان میبرم» مشکل ساز هستند، چون وقتی آشکار شوند به اعتبار دروغگوها لطمه میزند؛ بنابراین زمانیکه احساس مسوولیت برای تنبیه دروغگو بهوجود میآید، باید دانست که برملا کردن دروغ هم امکان دارد همان اثر را داشته باشد. با الی گشت همراه باشید تا بیشتر ازین موضوع بدانید.
بنابراین کسانیکه مرتب دروغ میگویند به اندازه افرادی که همیشه دیر به سرکار میرسند، ایجاد مشکل میکنند: همه آنچه به آن نیاز دارید این است که طبق الگوهای رفتاری آنان را شناسایی کنید. اگر نمیخواهید به آنها بگویید که از دروغ گفتن دست بکشند، مثلا میتوانید مودبانه به آنها نشان داده که متوجه دروغشان شدهاید تا بدانند شما آن احمقی که آنها فکر میکنند، نیستید.
کسی که زیاد دروغ میگوید، تفاوت بالایی در ساختار روانی دارد. بسیاری از دروغهای آنها محصول احساس ناامنی است. این دروغها به واسطه ترس تحریک شده و در واقع یک دفاع روانی برای دروغگو هستند. دروغهایی که از ناامنی نشات میگیرند، اغلب تلاشی برای دستیابی به یک موقعیت هستند. چنین دروغهایی که برای بالا بردن موقعیت فرد بهکار برده میشوند، اغلب برای حفظ و ایجاد روابط نزدیک با دیگران است.
بهترین راه برخورد با دروغگوهایی که رفتار آنان از عدم امنیت ناشی میشود، این است که به آنها احساس پذیرش بدهیم. این افراد به شدت خودانتقادگر هستند. بنابراین ارضای احساس کمالگرایی این افراد به زمان و تلاش نیاز داشته و فرآیند احساس خوبی را به آنها میدهد. به آنها این را به نمایش بگذارید که برای چیزی که هستند احترام و ارزش قائل بوده نه برای چیزی که دوست دارند باشند.چه شما با فردی که زیاد دروغ میگوید سروکار داشته باشید یا با یک دروغگویی که از روی عدم امنیت دروغ میگوید، همواره باید نکاتی را یادتان باشد. اول اینکه بیشتر ما تمایل داریم دروغگویی را تلاشی عمدی برای کتمان واقعیت بدانیم. نکته دیگر این است که کسانی که مدام دروغ گفته و کسانی که از روی عدم امنیت دروغ میگویند دچار خودفریبی هستند. علاوهبر این، احتمال بالایی دارد که اساس خودفریبی بالا بردن توانایی فرد برای فریب دیگران است، چون وقتی خودمان را نتوانیم متقاعد کنیم، چگونه میتوانیم دیگران را متقاعد کنیم. جورج اورول میگوید: «اگر میخواهید یک راز را پنهان کنید، باید آن را از خودتان هم مخفی کنید» میتوان گفت که کسی توانایی کتمان واقعیت را به نفع خودش داشته باشد، دروغ نمیگوید، او فقط از بیان حقیقت ناتوان است. نکته مهم پاسخ به این سوال است که آیا ما در چنین موقعیتهایی باید به این افراد یاری رسانده تا مسائل را با دید دیگری ببینند. حقیقت میتواند تلخ باشد و احساسات فرد را جریحهدار سازد. قبل از اینکه همکارتان را به دروغگویی متهم کنید، از خودتان بپرسید آیا او عمدا میخواهد دیگران را فریب دهد یا ناخواسته این اشتباه را مرتکب میشود. نکته مهم دیگر این است که: همه دروغها غیراخلاقی نیستند. در واقع، برخی دروغها امکان دارد، برای بهبود روابط اجتماعی گفته شوند.
ناراحت شدن از کسی که به ما دروغ میگوید، آسان است اما انگیزههای بسیاری برای واکنش در برابر یک دروغ هست. بله، امکان دارد از اینکه هدف فریب یک نفر بودهاید، احساس کنید که به شما توهین شده است، اما واکنش احساسی یا تقابل میتواند نتیجه معکوس دربرداشته باشد. روش بهتر این است که مودبانه به فرد دروغگو نشان داده که در فریب شما شکست خورده است یا فقط وانمود کنید که فریب خوردهاید. این در واقع به این معنی است که شما هم آنها را گول زدهاید.