نویسندگان مدیریت، مشارکت را سومین انقلاب در مدیریت نامیده اند.
فرض اصلی نظامهای مشارکت ارج نهادن به ارزشهای انسانی و فایق شدن انسان بر محدودیت عقلایی فردی و سازمانی است. مدیریت مشارکتی به معنای مشارکت افراد مناسب، در زمان مناسب و برای انجام کار مناسب است. تیمهای کاری زمینه بالاترین سطح مشارکت را در سازمانها فراهم می کند. رنسیس لیکرت و داگلاس مک گریگور به اهمیت کارکرد گروهی توجه خاصی معطوف داشته اند و اسمیت و کتسنبک (۱۹۹۳) معتقدند که در آینده گروهها از اهمیت بیشتری نسبت به زمان کنونی برخوردار خواهند شد و بخش اعظم کار در سازمان به طور مستقیم و غیرمستقیم از طریق تیمها انجام خواهد گرفت. در ادامه با الی گشت همراه باشید.
مطالب مرتبط: تغییرات فرهنگی در سایه مشاوره و مشارکت مشارکت مدیر و کارمندان منجر به موفقیت می شود
مبانی تیمهای کاری
در متون مدیریت مشارکتی، تیمهای کاری تعریف عملیاتی خاصی دارد و با گروههای کاری متفاوت است. یک گروه کاری، گروهی است که اعضای آن اصولا به سبب وجود رابطه متقابل به مبادله اطلاعات پرداخته و به یکدیگر در تصمیم گیری کمک می کنند و در حوزه مسئولیت خود یکدیگر را یاری می دهند. بنابراین، عملکرد افراد در مجموع به صورت کار در گروه در می آید و هر یک از افراد در انجام این کار نقش و سهم مشخصی دارند و هم افزایی در گروه زیاد مطرح نیست. اما هر تیمی مجموعه کوچکی از افراد با مهارتهای مکمل هم هستند که برای تحقق اهداف مشترک با آگاهی دور هم جمع می شوند و نسبت به نتایج عملکرد اعضای تیم، فردفرد آنها مسئولیت دارند (Armstrong, 2000). به عبارت دیگر، تیم کاری نوعی گروه با اختیارات زیادی است که بدون حضور مدیری ناظر عمل می کند، چنین تیمی مسئول مدیریت کار از برنامه ریزی تا انجام و نظارت است. اعضای تیم به همدیگر وابسته اند و برای نیل به موفقیت تلاش می کنند و بر هم افزایی شدیدا تاکید دارند. در جدول ۱ تفاوت گروه و تیم کاری بیان شده است (Clancy & Blanch, 1992). تیمهای کاری روشی برای اعمال مدیریت مشارکتی است. در مدیریت مشارکتی برای درگیری کارکنان در فرایند تصمیم گیری روشهای متعددی مطرح شده است (مشبکی، ۱۳۷۷). در نمودار های روشهای مشارکت با توجه به نوع سازمان – ارگانیکی و مکانیکی- سطح مشارکت آنها بالا و پایین ترسیم شده است و نشان می دهد که تصمیم کاری تکامل یافته ترین شکل مدیریت مشارکتی اند.