به معنای ساده استراتژی عبارت است از: انتخاب مسیرهای بدیل برای پیاده سازی اهداف متعالی بر فعالیت ها بگونه ای که یک مزیت رقابتی ایجاد شود. به دنبال بحث های گفته شده ، رهبری روشنگرا، متعهد خواهد بود که اینکه اطمینان حاصل کند که فرآیند تفکر استراتژیک مضافاً به باز نیرو دادن به ارزشهای مشترک کمک می کند. در ادامه با الی گشت همراه باشید.
مطالب مرتبط: از اجرای استراتژی تا سازماندهی برای اقدام تصمیم گیری استراتژیک چیست؟ انواع و نتایج آن
در یک شرکت که یک محصول یا خدمتی خاص را ارایه می کند نوع محصولی که تولید می کند و بازارهای که قصد خدمت کردن در آن را دارد از استراتژ ی تجاری اش ناشی می گردد. و مهتر از همه استراتژی باید پاسخ این سئوال را بدهد که کسب و کارچگونه قصد دارد خودش را از بقیه رقابتها متمایز کند و یا مؤسسه چگونه در یک مسیر مستمر همراه با مزیت هایی که رقبای کنونی دارند و یا رقبای آینده خواهند داشت راهش را با قدرت ادامه خواهد داد. یک شرکت که در زمنیه های گوناگونی محصول یا خدمات ارایه میدهند با ید دارای استراتژی منفی باشد که به ذینفعان مختلف در درک چگونگی تخصیص منابع میان کسب و کارها و همچنین افزودن به مزیت های رقابتیشان کمک می کند. اینها سئوالاتی حیاتی هستندکه به سرمایه گذاران در فهم این نکته کمک میکند که چرا برخی شرکت های بزرگ و توانمند گاهی مجبور به واگذاری چندین نوع از تولیدات مختلفشان شده و یا گاهی چندین کسب و کار نامربوط را با یکدیگر ادغام کرده( و یا هردوی آنها)تا بتوانند سهم سرمایه ای بازار جاری و آینده اش را تضمین کند.
همچنین گفته می شود که این شرکتها نیستند که با هم رقابت می کنند بلکه این کسب و کار ها هستند که با یکدیگر رقابت می کنند، به عنوان مثال شرکت« پپسی» به مدت چندسال مسئول سرویس دهی به چند رستوران(QSRs ) از جمله« تاکوبل»، « پیتزاهات» و « KFC » بود و از طرفی محصول اصلی خودش یعنی پپسی کولا را نیز حفظ می کرد و همچنین غذاهای آماده« فری تولی» را نیز تولید می کرد. پس زمانی که نوشیدنی های سالم پپسی کولا در حال رقابت با کوکاکولا بودند، عذاهای آماده اش با مک دونالد،« برگرکینگ» و بسیاری دیگر از QSR ها در حال رقابت بودند. البته شرکت پپسی کولا بالاخره رستوران هایش را فروخت تا بر محصول اصلی تجارتی اش تمرکز نماید. فعالیت کمپانی پپسی همچنین بستر مناسبی را برای سرمایه گذارانی که به دنبال سرمایه گذاری مطلق و محض در صنعت نوشیدنی ها و غذاهای آماده بودند فراهم کرد.
در داخل یک شرکت یا بخشهای متفاوت آن استراتژی های وظیفه ای نیز وجود دارد. بنابراین واحد بازاریابی، راهبردهایی نظیر قیمت گذاری، بخش بندی و پخش را دنبال کرده واحد عملیاتی دارای راهبردهایی نظیر تولید با کمترین هزینه یا مدیریت کیفیت جامع بوده و استراتژی واحد منابع انسانی انتخاب کارکنان باشد.
در نهایت، تازمانیکه سازمانها از افراد تشکیل شده باشد، استراتژیهای فردی نیز برای دستیابی به اهداف شخصی وجود خواهد داشت.درواقع کارکننا می توانند و بهتر است از خودشان بپرسند که آنها دارای چه مزیت رقابتی برای کارفرمایشان می باشند. اگر کسی نتواند به این سئوال پاسخ دهد، نیازمند آن است که برای ایجاد یک مزیت رقابتی در خود بیاندیشد و در غیر اینصورت وی با انفصال از خدمت، تعدیل و یا جایگزینی روبرو خواهد شد.
لازم است ذکر شود که هر سطحی از تجزیه و تحلیل چه سازمان باشد، چه واحد تجاری، چه وظیفه، چه گروه کاری، و یا سطح مزدی شامل مسئولیت ها و فرصتهایی برای تمرین رهبری درحوزه نفوذ شخصی یک فرد می باشد بگونه ای که تأثیر آن ایجاد یک دیدگاه استراتژیک است.