با توجه به پیچیده بودن فرایند ظهور خلاقیت در افراد خلاق، غالب صاحبنظران بر این باورند که میان ابداع و خلاقیت تفاوتهایی وجود دارد. در ذیل به تفاوت عمده میان خلاقیت و ابداع اشاره شده است. در ادامه با الی گشت همراه باشید.
مطالب مرتبط: خلاقیت و نوآوری لازمه ی پیشرفت هر سازمانی است چرا خلاقیت در کار به این اندازه اهمیت دارد؟
خلاقیت |
ابداع |
خلاقیت اغلب به توانایی و قدرت ایجاد فکر (ایده )های جدید ونو گفته می شود. | ابداع معمولاً به معنی به کارگیری ایده های نوین ناشی از خلاقیت است. ابداع در یک سازمان می تواند، یک محصول جدید، خدمت ،یا راه جدید انجام کارها باشد. |
لازم به تذکر است که ابداع ، گاهی کاربرد یک فن قدیمی در حل مسأله ای است که هرگز از آن استفاده نشده است.از مقایسه ای که در فرق به عمل آمد می توان استنباط کرد که سازمانهای نه تنها ایده های جدید را در مسیر نیازهای سازمانی (پیش بینی موارد لازم )ایجاد می کنند ، بلکه ایده های جدید را جنبه کاربردی بخشیده وبه آنها در روند فعالیتهای سازمانی نیز تحقق می بخشند.
فرآیند خلاقیت
یکی از بنیادنی ترین پرسشهایی که در تحلیل فعالیتهای بشری مطرح می باشد این است که:
انسانها چگونه خلاقیت را از خود بروز می دهند؟ یا به عبارتی ، انسان خلاق تا ظهور خلاقیت در زمینه ای خاص چه مراحلی را طی می کند؟ |
صاحبنظران برای پاسخ به سؤال مذکور متأسفانه تا کنون شناخت جامعی از فرایند خلاقیت ارائه نداده اند؛ اما اکثر آنان درباره مراحلی از سیر خلاقیت که به شکل مجزا و به هم پیوستهای هستند اتفاق نظر دارند، این مراحل به شرح ذیلند:
مراحل خلاقیت
۱.کسب دیدگاه و نگرشی موافق نسبت به فکر (ایده)های نوین
برای اینکه استعداد خلاقیت بالقوه فرد، کاملاً از حالت نهفتگی خارج شده و آشکار (بالفعل) گردد، لازم است که انسان نسبت به آزادی فکر ، علی رغم واکنشهای غیر مطلوب اولیه ای که فرد ممکن است دریافت کند، نگرشی مثبت داشته باشد.
بدیهی است که ابتدا فکرهای زیادی غیر عملی به نظر خواهد رسید ، ولی فرد متفکر و خلاق نباید به خود اجازه دهد که این پیش فرض بر روی او اثر گذارد و در نتیجه از روی یأس، دست از نوآوری بکشد و بذر فکر جدید با قضاوتهای نارس، تنیلی ذهنی و موانع فکری از بین برود. برای نمونه ، موانع فرهنگی خلاقیت می تواند شامل موارد ذیل گردد: وضعیت پیشین دانش فرد، دوستان و سازمانهایی که الگوهای عادتی فرد از طریق آنها شکل می گیرد (معمولاًهر چیز نوین که الگوی عادت فرد را بر هم زند ، محکوم یانادیده گرفته می شود) و…
۲.حساسیت نشان دادن نسبت به مسأله
توانایی شناخت وداشتن آگاهی به وجود مسأله و موانعی که فرد را از طراحی برنامه بهتر باز می دارد، از بارزترین نشانه های مسلم حساسیت یک فرد خلاق نسبت به مسأله است.
آدم خلاق ابتدا آنچه را که می خواهد به انجام برساند مشخص می کند، و این امر خود از اهمیت ویژه ای بر خودار است ؛ زیرا بیان دقیق هدف ، ما رابرای تلاشهای خلاقانه در وضح صحیحی قرار می دهد. خلاقیت هنگامی می تواند مؤثر باشد که نیاز یا دلیل فکرهای جدید، شناخته شده باشد. صرف جستجو برای فکرهای جدید، بدون شناخت نیازها وتعیین هدف، کارنا امیدانه و عبثی است. فکر باید با یک هدف معین(یا تلاش برای برنامه ریزی)پیوند بخورد. حساسیت نسبت به مسائل ،به تمرکز ذهنی نیز کمک می کند. لازم است که در فرایند خلاقیت، تلاشها برنواحی نسبتاً محدودی تمرکز یابد؛ در غیر این صورت توان فرد خلاق پخش می شود و خلاقیت را به شدت کند می کند. اختصاص روزانه ۲۰ الی ۲۵ دقیقه به تمرکز کامل بر یک مسأله معین ، ورزش فکری خوبی در تربیت قوه خلاقیت است(این مدت تمرین باید بدون گسیختگی باشد).