هرکدام از ما، دوست داریم در هر جایی که هستیم از بقیه بهتر باشیم. باهوشترین بودن برای همه ما لذت بخش است.
اما اگر بقیه با شما با نیش و کنایه صحبت میکنند، وضعیت تفاوت دارد. «وقت یک بازسازی در دنیای مدیریتی شماست.»
شاید برایتان جالب باشد که بدانید، سوالها به دو گروه تقسیم بندی میشوند. بعضی از آنها فقط نمایشی بوده و بعضی هم اساسی و جدی و برای یادگیری بیشتر پرسیده میشوند. در ادامه با الی گشت همراه باشید.
مطالب مرتبط: جایگاه واقعی یک مدیر کجاست؟ هر مدیری با این ۶ پرسش حرفه ای می شود
سوالهای نمایشی اغلب با نیش و کنایه همراه هستند. شاید کمتر کسی باشد که با این سوالها روبهرو نشده باشد. سوالهایی که جنبه یادگیری دارند اغلب پایهایتر هستند. وقتی به این سوالها پاسخ داده یا حرف شما تایید میشود یا تکذیب. این سوالها بیشتر محتوای علمی داشته و به تخصص و حرفه شما ربط دارد. وقتی کسی از شما سوال علمی میپرسد میخواهد که از شما چیزی یا گرفته و قصد تمسخر شما یا بزرگ کردن خودش را ندارد.
ولی همیشه وضع اینگونه نیست. متاسفانه در برخی از شرکتها سوالهای حالت نیش و کنایه دار میپرسند. در این شرکتها، جا برای سوالهای تخصصی تنگ میشود. محیط این شرکتها برای سوالهای تخصصی و حرفهای «خودمانی» نیست. وقتی کسی بخواهد سوال علمی بپرسد ، دیگران طوری رفتار میکنند که انگار فرد کارش را نمیداند. اگر جو حاکم بر محیط کاری در یک شرکت به این شکل باشد، کسی جرات سوال پرسیدن ندارد. حتی اگر حرف شما را هم متوجه نشود، سرش را به نشانه تایید تکان داده تا آبروی خود را حفظ کند. وقتی کارمندان یک شرکت برای حفظ ظاهر مشکلات و سوالهای خود را بیان نکنند، راه رشد و ترقی برای کارمندان بسته میشود.
این مشکل در شرکتهای زیادی مشاهده شده است، اما همین تظاهر به دانایی در دانشگاهها نیز اخیرا دیده شده است.
در یکی از سمینارهای چندرشتهای در دانشگاه استنفورد- جایی که افراد به ندرت یکدیگر را شناخته – از انتهای سالن، یکی از افراد میانسال جمع، دستش را بلند کرد و سوالهای بسیار سادهای پرسید. چند دقیقهای به همین منوال سپری شد و همان شخص سوالهای ساده متعددی میپرسید.
سوالهایی که او میپرسید در واقع ذهن بسیاری از افراد حاضر در سالن را مشغول کرده بود، ولی کسی جرات سوال نداشت. سوالهای او برای ظاهرسازی نبود، بلکه برای یادگیری بود. بعد از اینکه سوالهایش را پرسید ارائه دهنده سمینار گفت: «ببخشید آقا! نام شما چیست؟» او گفت: «کن ارو». تمام سالن برگشتند تا چهره یکی از برندههای جایزه نوبل را ببینند! به گفته گوینده بعد از تمام شدن سمینار، یکی از استادهای جوان هم که در آنجا حضور داشت، اذعان کرد که این سوالها برای من هم جنبه سرگرمی داشت و چون فکر میکردم این مسائل بسیار ساده و ابتدایی است از پرسیدن آنها اجتناب کردم.
آن استاد جوان تنها نیست. ما همگی دوست داریم باهوشتر یا حتی باهوشترین فرد جمع باشیم. اما خودمان نیز دیگران را با سوالهایی که پرسیده قضاوت میشود. ولی فراموش نکنید؛ باهوش بودن و خود را باهوش نشان دادن با هم فرق دارد! برخی افراد بهطور زیرکانهای در یک زمان مناسب سوالهای کنایهداری را مطرح میکنند و در زمانی که مفاهیم ساده و پایهای را نمیدانند سکوت میکنند. برخی هم به درستی، برای درک مفاهیم اساسی، سوال میکنند. به اطمینان برسید، دسته دوم بسیار سریعتر از دسته اول به هدفشان میرسند.
اگر میخواهید خیلی باهوشتر از آنچه که هستید نشان داده شوید، موارد زیر را به خاطر بسپارید:
قانون اول: اگر چیزی را نمیدانید خودتان را گول نزنید.
شاید این جمله را بارها شنیده باشید: «تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد.» همانطور که از این ضربالمثل معلوم است در بسیاری از موارد، سکوت حربهای است برای به ظاهر باهوشتر نشان داده شدن. شاید سکوت کردن در کوتاهمدت بتواند شما را باهوشتر نشان دهد، ولی در عوض راههای پیشرفتتان را نیز کور میکند. چراکه نادان به نظر آمدن باعث میشود تا شما دانش و دقتتان را افزایش دهید. اگر از این پله رد نشوید، نمیتوانید رشد کنید.
قانون دوم: فضای پرسیدن سوال را فراهم کنید.
آیا بهعنوان یک مدیر تا به حال سعی کردهاید تا محیطامنی را برای سوالهای به ظاهر اولیه کارکنان خود فراهم کنید؟
در جایی که نشانههای باهوش بودن ظاهرِ سوالهایی است که افراد میپرسند، ندانستن تبدیل به یک تابو میشود. در چنین جوی، پرسش مشکل می شود و در نتیجه اگر کارمندان نتوانند مشکلات خود را با بقیه در میان بگذارند، بهزودی به سختی خواهند خورد. نقش شما بهعنوان یک مدیر این است که با ساختن یک محیط امن و ایمن اجازه دهید تا نواقص کارمندانتان برطرف شود. ندانستن عیب نیست، نپرسیدن عیب است!