خیلی از فروشندگان و معمولا افرادی که برای گذراندن امورات زندگی خود می فروشند، هنگام فروش احساس ناخوشایندی دارند. دلیل این احساس ناخوشایند این است که این افراد به اشتباه فکر می کنند فروش چیزی غیر از کاری است که آنها می توانند از انجام آن لذت ببرند. چیزی را که این دسته از افراد نیاموخته اند این است که فروش «یک علاقه همراه با یک هدف» است.
علاقه و اشتیاق زمانی شکل می گیرد که شما کاری را انجام دهید که در شما هیجان و تمایل به وجود آورد. اشتیاق هیچ ارتباطی با سایر افراد ندارد. برای مثال هنرمندان بزرگ اغلب برای انجام کارهای هنری خود اشتیاقی دارند که هیچ ارتباطی با دیده شدن و یا شنیده شدن اثر هنری آنها ندارد.
درست زمانی که شما از شخصی دیگر می خواهید تا در چیزی که شما را به هیجان می آورد و به آن علاقه دارید، سهیم شود، شما دارید یک هدف به علاقه خود اضافه می کنید. در این لحظه، چه این را درک کنید یا نکنید، شما در حال فروش هستید. زیرا شخص دوم باید همان لحظه تصمیم بگیرد که آیا می خواهد زمان و پول خود را صرف چیزی کند که شما را علاقه مند کرده است یا خیر؟
برای مثال فرض کنید که برای یک کالا، یک ایده بزرگ دارید و دوست دارید که درباره آن صحبت کنید و از این لذت می برید که ایده خود را به واقعیت تبدیل کنید. این همان «علاقه» شما است. وقتی درباره ایده خود با افرادی دیگر صحبت می کنید یا نمونه اولیه خود را به آنها نشان می دهید یا از آنها می خواهید که بر روی آن سرمایه گذای کنند، این یعنی اضافه کردن هدف به علاقه!
موفق ترین کارآفرین ها و همینطور موفق ترین فروشنده ها، هرگز فروش را به عنوان کاری مجزا برای خود در نظر نمی گیرند. چه اشتیاق آنها کل دنیا را تغییر دهد یا اینکه به یک انسان کمک کوچکی برساند، این همان اشتیاق است که کار فروش را انجام می دهد. منظور این نیست که مهارت های فروش وجود ندارند یا بدون ارزش هستند؛ مهارت های فروش راه هایی هستند که به شما کمک می کنند تا اشتیاق خود را روشن تر جلوه دهید.
بنابراین «فروش» را فراموش کنید. حتی به این کلمه فکر هم نکنید! چیزی را پیدا کنید که شما را مشتاق، هیجان زده و احساساتی کند و سپس با دعوت کردن دیگران به این احساس و اشتیاق، یک هدف به آن اضافه کنید.
چطور می توانید عاشقش نباشید؟