مدیرهای ناکارآمد
احتمال دارد تا حالا این حالت برایتان پیش آمده باشد، قرار است فردا سر کار برید و فکر کردن به همین موضوع کافی است تا به اندازه ی کافی عصبانی تان کند و احساس بدی پیدا کنید. یکی از مدیران دراین باره می گوید، تا حالا از شغلش درس های ارزشمندی گرفته است چرا که در شرکتی که داشته است کارمندان زیادی را خواسته و ناخواسته از دست داده است، کارمندانی که بسیار برای کارشان ارزش و بها قائل بودند و کارشان را به بهترین شکل ممکن انجام می داده اند. با الی گشت همرا باشید تا از تجارب مدیرهای ناکارآمد و کارمندان استفاده کنیم:
-
برقرار کردن سیاست های شرکتی
مطالب مرتبط: چگونه میزان فروش خود را در روزهای تعطیل بالا ببریم؟ اگر کارمند خسته هستید بخوانید!
یکی از بدترین تاکتیک هایی که یک مدیر ناکارآمد می تواند به کار بگیرد این است که شغل کارمندانش را تهدید کند. چرا؟ چون کسی که خود را به عنوان رهبر یک شرکت و مدیر یک شرکت می شناسد باید در واقع نقش یک معلم را بازی کند و به کارمندانش فرصت پیشرفت بدهد. این سیاست که بخواهند کارمندان را به نحوی بترسانند فقط باعث می شود تا شخص بدتر از کارش زده شود.
یکی از کارمندانی که چنین تجربه ای داشته است در این باره می گوید که مدیر شرکتی که در آن کار می کرده است، در عقبی ساختمان را قفل کرده بود تا هر بار که کارمند می خواهد از شرکت خارج شود فقط از در اصلی عبور و مرور کند و او بتواند آن ها را مدیریت کند. این ها سیاست هایی اشتباه و نشان دهنده ی عدم احترام و اعتماد است.
یک مدیر خوب باید محیطی را به وجود بیاورد که خود کارمند با میل و رغبت هر روز صبح را به سر کار بیاید.
-
مدیریت بیش از اندازه
هیچ کسی دوست ندارد تا بیش از اندازه زیر ذره بین باشد. پس بهتر است مدیری باشید که کارمندانش او را تصدیق و تحسین می کنند نه کسی که قصد دارد تا حتی ریزترین رفتارها و حرکات آن ها را تحت نظر داشته باشد. باید آزادی معقول را در محیط کار به کارمند داد و در رفتارهای شخصی او دخیل نشد.
-
دروغ گفتن به مشتریان
یکی دیگر از عادت ها و رفتارهایی که مدیرهای ناکارآمد انجام می دهند این است که به مشتریان دروغ می گویند. وقتی که شما این کار را بیش از یک بار انجام دهید و کارمندان این را بفهمند، نسبت به شما بی اعتماد می شوند و حتی خیلی راحت محیط کارشان را ترک می کنند.
-
فضای آلوده ی شرکت ها
یکی از کارمندان از تجربه ی خود می گوید این که در اداره ای که قبلا کار می کرده است، مدیر آن ها مدام از اتفاقات و بحث و جدل هایی که بین او و همسرش می افتاده است حرف می زده است… بنابراین خیلی طبیعی است که این تصور در کارمندان به وجود می آید که حتی همسر این شخص هم نمی تواند او را تحمل کند چه برسد به کارمندان! همین موضوع کافیست تا شخص احساس ناراحتی کند و دیگر دوست داشته باشد تا در آن محیط کار کند و در نتیحجه اعتماد کمتری در محیط کار وجود خواهد داشت.
-
سرزنش به جای تحسین
این هم یک دیگر از تجارب کارمندان است: هر بار که او را می دیدم در حال نگاه کردن ویدئو در شبکه های اجتماعی بود، او این کار را در اداره انجام می داد و هر بار که جلسه داشتیم به ما می گفت که ما اصلا خوب نیستیم و نمی توانیم برای شرکت مفید باشیم و اصلا به اندازه ی کافی کار نمی کنیم. در حالی که مدیرهای ناکارآمد هستند که نمی توانند توانایی های کارمندانشان را توسعه بدهند.
-
نحوه ی صحبت های رییس مآبانه دارند
خوب شکی در این نیست که نوع صحبت یک مدیر باید فرق داشته باشد البته این به آن معنا نیست که باید از دید بالا به بقیه نگاه کنند (برخلاف تصور بسیاری) بلکه این به آن معناست که یک مدیر باید حرف های سنجیده تری بزند، باید بداند چه موقع جدی باشد و چه موقع حتی با کارمندانش درد و دل کند و از مشکلات و یا سختی های کار آن ها بپرسد. مشخصا هیچ کسی حق ندارد تا در کار از کس دیگری بهره کشی کند و اگر قرار بود همچنین اتفاقی بیفتد ان جاست که مسئول منابع انسانی وارد کار می شود و باید مانع آن شود. اگر چه در بسیاری از موارد شنیده شده است که مسئول منابع انسانی هم به خاطر ترس و یا هر کار دلیل دیگری چشم هایش را کاملا روی ین موضوع بسته است…
-
صدای کارمندانتان را خاموش کنید
یکی از بدترین کارهایی که در محیط کار مدیرهای ناکارآمد انجام می دهند این است که صدای کارمندانشان را خاموش می کنند. در واقع برعکس این هم صادق تر است، هیچ چیز در محیط کار بهتر از این نیست که کارمندی متوجه شود که حرف هایش ارزش دارد و توانایی ها صدایش دیده و شنیده می شود. بنابراین هیچ وقت نباید حق آزادی بیان را از کامندان گرفت و اجازه داد تا آن ها نطرهایشان را بیان کنند هر چند که غیر عملی و نشدنی باشد. آن ها باید بتوانند توانایی هایشان را شکوفا کنند.
-
استخدام نیروهای غیر کارآمد
یکی دیگر از رفتارهایی که در مدیرهای ناکارآمد بسیار دیده می شود و باعث فراری دادن کارمندان با استعداد می شود این است که آن ها از بین دوستان و آشنایانشان افرادی را استخدام می کنند که اغلب این افراد هم شایستگی های کمتری به نسبت افرادی که در داخل شرکت کار می کنند دارند و وقتی که این اتفاق می افتد، نیروهای با استعداد زده می شوند چون می بینند آن ها هم رده ی افرادی شمرده می شوند که بی کفایت ترند و احساس می کنند در کار به آن ها ظلم شده است و به نحوی حق آن ها خورده شده است. اصلا بحث مقایسه نیست بلکه ناخودآگاه این احساس در آن ها به وجود می آید که درست هم هست.