جایگاه یک رهبر سازمانی
شاید دیگر دوره رمزآلود بودن رهبرهای سازمانی به پایان رسیده است و وقت زیرسوال بردن سرسختی و پرابهتی آنها است، چنانکه همیشه در ذهن ما بوده است. سیلویا آنه هیولت در کتاب خود با نام «حضور مدیر» به موضوع بیشتر توجه کرده است. به نظر هیولت حضور مدیریت ترکیبی توضیح ناپذیر از مهارت ارتباط و حضور، در کنار جذبه است. وی نحوه کارکرد این ویژگیها در کنار یکدیگر را بهطور کامل بیان میکند. اما عدهای دیگر حتی اعتقاد دارند که حضور رهبری بیش از مهارتها و ویژگیها ریشه در اصل ظرفیت حضور دارد. این یعنی حاضر بودن در لحظه، در ماموریت محوله و در وظیفه امروز. با الی گشت همراه باشید تا بیشتر از این موضوع بدانیم.
مطالب مرتبط: ۳ راه برای افزایش مهارت های مدیریتی مدیریت جزئیات را به کارکنان بسپارید
این حضور را میتوان در افرادی دید که همه توجه خود را به گوینده ابراز میکنند. اگر به یک سالن سخنرانی بنگرید، تقریبا همیشه با کمی دقت میتوانید از بالاترین مقامها آگاهی پیدا کنید. کافی است ببینید چه کسی یا کسانی بیشترین توجه را به مطالب کرده و بهطور کامل در سالن سخنرانی حاضر هستند. آنها با تلفن همراه خود کار نمیکنند، در کیف خود دنبال کاغذ نیستند و با عجله دنبال جای چتری نمیگردند! بقیه به جای او این کارها را انجام میدهند در حالی که او مینشیند و با توجه میشنود. توانایی حاضر بودن، تمرکز کردن و وارد جزئیات فرعی نشدن، به یک رهبر نمایی از حضور، قدرت، آزادی و راحتی میدهد. اینها ویژگیهایی نیستند که به راحتی با رعایت نکاتی ظاهری مثل اینکه چطور بپوشیم، راه برویم و حرف بزنیم، حاصل شود؛ البته همه این نکات در جای خود اهمیت دارد اما باید دانست که تنها رعایت آنها نمیتواند فرد را به یک رهبر تبدیل کند. درعوض، افرادی هستند که در نگاه اول چندان بهعنوان یک فرد مهم جلب توجه نمیکنند، اما زمانی که کاملا حضور داشته باشند، میتوانند قدرت و آرامش را بهخوبی به معرض نمایش بگذارند.
به این موضوع در چند سال گذشته بسیار توجه شده و برای نگهداری آن تلاش میشود، زیرا ما در محیطی کار میکنیم که بهطور فزاینده در حال چندفرهنگی شدن است و حاضر بودن یکی از معدود ویژگیهایی است که در تمام فرهنگها یکسان است و نیازی به آموزشهای خاص حول محور تفاوتهای فرهنگی ندارد. زمانی که با فردی از آن سوی کره زمین گفتگو میکنیم، ممکن است بسیاری از گفتهها و حرکات او ما را به سوتفاهم دچار کند، اما زمانی که او در حال توجه کردن به حرف ما است، میفهمیم که او صد در صد حضور دارد و با مغز و قلب خود در حال توجه به ماست. حضور امری بالاتر از حرکات و کلمات است.
اما هر چه حضور از اهمیت بیشتری برخوردار شود، احتمالا مشکلتر میشود. وجود فناوریهای قدرتمند و همهگیر عامل اصلی این دشواری است که هم در کار و هم در زندگی شخصی ما نفوذ کرده است. قرار داشتن این فناوریها در جلوی انگشتان ما در تلفنهای همراه و سایر وسایل الکترونیک، همواره ما را وسوسه میکند تا بخواهیم چندین کار را بهطور همزمان انجام دهیم. بی توجه به اینکه در اغلب مواقع انجام دو یا چند کار بهطور همزمان باعث میشود نتوانیم به هیچ یک از آنها توجه کافی داشته باشیم. جالب اینجاست که تلاش بی وقفه فناوری برای بالا بردن کارآیی و صرفهجویی در وقت درواقع میتواند نتیجه معکوس بدهد، چرا که مانع حضور کامل ما برای به انجام رساندن دقیق و سریع کارها میشود.
در گام اول، ما باید به نحوی هوشیارانهتر به تنظیم سیاستهایی مشغول شویم که توسط آن میزان و شدت توجه و حضور ما معین و هدفمند میشود. وقتی برای واکنشهای خود برنامهای از پیش داشته باشیم، هم استرس کمتری داشته و هم ظرفیت توجه کردن خود را بالا میبریم و بهاین ترتیب شرایط مورد نیاز برای تحقق یک حضور کامل را فراهم میکنیم. این گام چندان ساده نیست و در ابتدا نیاز است برای مدتی تظاهر کنید، اما زمانی که کنترل ارتباطات اجتماعی خود را به دست بگیرید، دیگر نیازی به تظاهر ندارید و از این گام حیاتی بدون زحمت رد میشوید.
گام دوم این است که عادت خود را به انجام دادن چندین کار همزمان رها کنید. با انجام این کار اگرچه به ظاهر بهای سنگینی میدهید، اما در عمل از سیل خطاها و اشتباهاتی که طی انجام کارهای به هم گره خورده مرتکب میشوید، جلوگیری میکنید. گاهی چندین کار را بهطور همزمان انجام میدهیم، اما بیش از آن اعتیادآور است، بهطوری که اگر فقط چند لحظه بخواهیم به ذهنمان استراحت داده و آن را به حال خود بگذاریم، به سرعت فکر میکنیم بیش از حد بیکار بوده و حتما باید کاری برای خودمان دست و پا کرده، در حالی که این واقعا اشتباه است. درنهایت باید بدانیم که حضور کامل نیز مثل هر مهارت دیگری نیازمند تکرار و تمرین است. میتوانید ظرفیت حضور را با روشهای سادهای افزایش دهید.