چگونه مدیر موفقی باشیم
یک مدیر موفق باید بفهمد که در اطراف او چه میگذرد. باید از جزء جزء فعالیتهایی که تحت مدیریت او انجام میشوند، کاملا آگاه باشد: در قسمتهای مختلف شرکت چه اتفاقی میافتد؟ چه فعالیتها و تغییرات احتمالی جدیدی وجود دارند؟ در چشمانداز رقابتی چه اتفاقاتی در حال رخ دادن هستند؟ بنابراین باید روی چنین سوالات کلیدی تمرکز کرد و تا حد امکان پاسخی مناسب برای آنها بیابد. باید هریک از این سوالات را بررسی کند و بفهمد که چه باید کرد: هر یک از جزئیات به نوبه خود قابل اهمیت هستند و نباید از هیچ کدام از آنها غافل شد چراکه نادیده گرفتن یک مورد جزئی هم خطری است که قادر است به پیدایش مشکلی بزرگ منجر شود. با الی گشت همراه باشید تا بیشتر از این موضوع بداتیم.
مطالب مرتبط: ۱۰ نکته برای موفقیت مدیران عوامل مهم در مدیریت فردی
یک مدیر باید در برخی شرایط ریسک پذیر باشد و هیچ وقت هم از یاد گرفتن نکات تازه بازنایستد. او باید فعالیت تجاری خود را بسیار جدی بگیرد و به خود و توانایی هایش ایمان داشته باشد و اگر در آغاز راه مدیریت است حتما از تجربه همراهان قدیمی تر بهره بگیرد و درکل ارتباط خوبی با سایر کارمندان داشته باشد. او قادر است از کارمندان بخواهد تا بازتاب عملکرد شرکت را از نظر خودشان بررسی و به او اعلام کنند. این نظرسنجی می تواند برای موفقیت شرکت مفید و موثر باشد. یک مدیر هوشیار باید بر نحوه عملکرد کارکنان شرکت کاملا احاطه داشته باشد. در یک دنیای ایده آل کارمندانی که تازه استخدام می شوند باید قبلا آموزش کافی را برای شغل جدید دیده باشند. اما همیشه این گونه نیست و یک مدیر باید با آموزش مبانی اصولی حرفه تازه به این دسته از کارمندان آنها را مورد حمایت خود قرار دهد.
باید از آنها بخواهد که حتی در وظایف و مسائل کم اهمیت تر هم به بهترین نحو نقش خود را ایفا کنند. باید از آنها بخواهد که از قبل از خود سوال کنند در موقعیت X چگونه عمل خواهند کرد. بنابرین می آموزند که نیازهای یک مدیر را در شرایط خاص پیش بینی کنند. کارمندان باید چگونگی سازماندهی مناسب را بیاموزند و یک مدیر باید نحوه استفاده مناسب از وقت شان را چه در دفتر کارشان و چه خارج از آن به آنها آموزش دهد.
کارمندان یک شرکت قادرند موقعیت های پیچیده ای بوجود آورند. صرفنظر از اینکه شرکت کوچک یا بزرگ و وسیع باشد هر کارمند قادر است مشکلاتی ایجاد کند که هم رئیس و هم سایرکارمندان شرکت را در شرایطی سخت و فاجعه بار قرار دهد و یک مدیر کارآمد باید آگاه باشد چگونه با این مشکلات رویه رو شود.
هرچند گاهی اوقات هم مشکلات کارمندان سطحی و ساده به نظر می رسند اما در هر صورت یک مدیر خوب نباید از آنها غافل شود. به عنوان مثال وقتی یک شرکت گسترش می یابد معمولا نقش ها جابه جا می شوند و نقش های جدیدی بوجود می آیند که بتوانند در جهت کارآیی بیشتر در درون شرکت مفید باشند و توانایی شرکت را هم در برآورده کردن انتظارات مشتریان بالا ببرند. در این شرایط ممکن است کارمندی ارتقای سطح پیدا کند و همین مساله باعث بروز شایعات یا بوجود آمدن احساسات منفی و غیرقابل توجیه در سایر کارمندان شود. در اینجا مدیر باید هرچه زودتر و قبل از اینکه این مساله به یک مشکل واقعی بدل شود وارد عمل شود واز بروز حاشیه جلوگیری کند و همچنین به هریک از پرسنل هم وقت کافی را برای وفق دادن خود با شرایط و نقش جدید بدهد.
مساله دیگری که شاید از طرف برخی مدیران زیاد مورد توجه قرار نگیرد عدم رعایت ظاهر مناسب و نظم کارمندان است. یک کارمند امکان دارد به آراستگی موهایش یا مدل پوشش خود اهمیت ندهد و نوع پوشش اش مناسب جایگاهش نباشد. برای رفع چنین مشکلاتی باید کارمند را به صورت خصوصی فرابخوانید و بدون ارائه قضاوت منفی نسبت به او از او درخواست کنید این موارد را اصلاح کند. به این صورت به کارمندان نشان می دهید که جدیت در تمام زمینه های فردی و تیمی برای شما بسیار اهمیت دارد.
وجود همکاری بین کارمندان در دفتر کارشان ضروری است اما متاسفانه ممکن است برخی از کارکنان در این شرایط به برقراری ارتباطی سطحی و استفاده از ادبیاتی بسیار غیررسمی و نامناسب با شرایط کاری مبادرت ورزند که باید حتما با آن برخورد شود چرا که حتما در بازدهی آنها و در نهایت در بازدهی کلی شرکت تاثیر منفی خواهد گذاشت. به هر جهت وقتی که مدیر به درک درستی از آنچه که در شرکت در حال روی دادن است رسید و موفق به شناسایی مشکلاتی شد که روند موفقیت شرکت را به خطر میاندازند باید طرحی را برای رفع این مشکلات برنامه ریزی کند و بفهمد که قدم های بعدی برای یک برنامه ریزی و سازماندهی اصولی که شامل کوچک ترین جزئیات باشد، مشمول کدام موارد می شود، حتی شاید لازم باشد که برای یک طرح ایده آل از حضور یک متخصص بهرهمند ببرید.