افزایش بازدهی کارمندان
یک مدیر بزرگ ترین وظیفه اش این است که الهام بخش دیگران باشد و به آن ها کمک کند تا بهترین ورژن خودشان را بسازند. اگر این کار به درستی انجام شود، هر کسی که در تیم شماست نه تنها بازدهی اش هزاران برابر بیشتر می شود بلکه مطمئنا در شغلی که هست خوشحال تر هم خواهد بود. اگر چه هیچ راه قطعی ای وجود ندارد که بتواند یک مدیر را به بهترین مدیر تبدیل کند، ولی کارهای زیادی وجود دارد که یک مدیر می تواند انجام دهد تا مطمئن شود که کارمندانش در مسیر درستی هستند . در این جا الی گشت ۱۰ تاکتیک را برای افزایش بازدهی کارمندان به شما معرفی می کند.
مطالب مرتبط: چگونه یک مدیر موفق هتل شویم؟ چطور انسان موفقی باشیم؟
هیچ جایگزینی برای اصل بودن نیست و مردم خیلی به راحتی فیک بودن افراد را متوجه می شوند! اگر از آن دست مدیرانی باشید که سعی می کنند تا در جلوی کارمندان به طور کلی یک جور دیگری باشند؛ از آن جایی که آن ها معمولا هر روز شما را می بینند کم کم اعتمادشان را از دست می دهند. اصلا لازم نیست تا رفتارهایی را پیش بگیرید که مدیران دیگر آن ها را پیش می گیرند به خصوص اگر این که این رفتارها شما را اذیت کنند.
اگر واقعا مطابق با افکار خودتان در محیط کار رفتار کنید، هم انرژی بیشتر و هم اعتماد به نفس بیشتری یاد می گیرید و هم کارمندانتان یاد می گیرند تا آن ها هم خودشان باشند.
اگر چه بسیاری از مدیران از انجام این کار واهمه دارند اما چه باور کنید و چه نه، این کار تاثیر فوق العاده ای در افزایش بازدهی کارمندان دارد. اگر شما در محیط شرکت اشتباهی کنید و اشتباهتان را بپذیرید، این کار خود به خود به جا افتادن فرهنگ شفاف بودن در شرکت کمک می کند و در نتیجه همه ی کارمندان سعی می کنند تا در محیط کار بهترینشان را ارائه دهند.
بعضی از مواقع ممکن است همه ی ما تصور کنیم که چون در جایگاه مدیریتی قرار گرفته ایم باید کنترل همه چیز را داشته باشیم و همیشه حق با ما باشد. اما این کار اشتباهی است. اگر این فرهنگ را در شرکت جا بیندازید، نشان از شجاعت شما به عنوان یک مدیر دارد، نشان دهنده ی این است که شما هم دوست دارید تا همه ی کارمندان خودشان باشند و اگر جایی اشتباهی انجام دادند، به جای این که بترسند، آن را بازگو کنند.
خوب قطعا خیلی به یاد آوردن این موضوع سخت است که هفته ی قبل بود که یکی از کارمندان برای شما تعریف کرد که سال های قبل در جایی دستش شکسته و بعد با پدر خانمش دعوا کرده و… بله، به یاد آوردن چنین جزییاتی آن هم وقتی که مدیر یک شرکت باشید واقعا ذهن پر و نابغه ای می خواهد. اما چه قبول کنید و چه نه، وقتی که ببینید که یکی از کارمندانتان دپرس است یا خیلی سرحال نیست و از او بپرسید که چه اتفاقی افتاده، واقعا به قوی تر شدن روابط بین شما و اضای تیمتان کمک بسیار زیادی می کند.
شما می توانید از این ارتباطات استفاده کنید به این صورت که ببینید دقیقا چه مواردی باعث پر انگیزه تر شدن کارمندانتان می شود، از چه کاری لذت می برند و اصلا انگیزه شان از کار کردن در شرکت شما چیست. این ارتباطات باعث می شود تا کارمندان به این باور برسند که موفقیت آنها برای مدیرانشان اهمیت دارد و همین موضوع خود به خود باعث می شود تا انگیزه شان برای کار کردن بالا برود و در واقع نوعی تعهد در آن ها به وجود می آید تا کارشان را به بهترین شکل ممکن انجام دهند.
چطور می توان این کار را انجام داد؟ یکی از بهترین راهکارها این است که جلسات متعدد گذاشت و در این جلسات نه فقط از کار بلکه از جنبه های دیگری که به آن اشاره شد هم صحبت شود.
درست است که کارمند در قبال کاری که انجام می دهد، حقش را می گیرد ولی این واقعا کافی نیست. اگر شما بابت کارهای درستی که کارمندانتان انجام می دهند از آن ها قدردانی کنید، انگیزه ی آنها در کار بیشتر می شود بیشتر و بیشتر تشویق می شوند تا کارهایشان را به بهترین شکل ممکن انجام دهند. یک بار این کار را انجام دهید و تاثیر شگفت آن را بر افزایش بازدهی کارمندان ببینید.
فرض کنید که از کارمندتان ی خواهید تا پروژه ای را انجام دهد، پروژه ی که احتمال موفقیت آن ۶۰ درصد و احتمال شکست در آن ۴۰ درصد است. در فرهنگی که شکست با سرزنش زیادی همراه است و ترس از شکست همیشه وجود دارد، واقعا هیچ پیشرفتی وجود نخواهد داشت و این یک واقعیت است. به کارمندانتان اجازه دهید تا هر چند وقت یک بار از کارهای روزمره شان بیرون بیایند و کمی جاه طلبانه تر رفتار کنند. تشویق به ریسک پذیری در کارمندان نه تنها باعث بالا رفتن اعتماد به نفس در آن ها می شود بلکه خروجی بهتری هم برای شما خواهد داشت.
اگر کارمندان احساس کنند که باید کارشان را حتما طبق چهارچوبی انجام دهند، باید جور خاصی رفتار کنند و در کل این که مجبور باشند تا در محیط کار خودشان نباشند، مطمئن باشید که هم کمتر خوشحال خواهند بود و هم کاراییشان پایین می آید. البته این اصلا به آن معنا نیست که کار نباید هیچ چهارچوبی داشته باشد، نه، بلکه منظور این است که وضع کردن یک سری قوانین فوق سختگیرانه مثلا ممنوع بودن استفاده از گوشی در محل کاری که واقعا بودن آن اشکالی ندارد، فقط باعث دلزدگی و ترس بی مورد می شود.
البته که این مورد بدیهی است، اما مدیر خوب کسی است که از دل افراد معمولی بتواند یک فوق ستاره بیرون بیاورد در واقع این بخشی از مدیریت است. اگر شما بتوانید این کار را حتی در قبال یک کارمند انجام دهید، افزایش بازدهی کارمندان دیگرانتان را با چشم های خودتان خواهید دید.
منبع: entrepreneur.com